سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش جنس ظروف غذا در سلامت
 

آهن نوشدارو فنجنوش قسمت اول

آقایی که مدعی علامه بودن در پزشکی و طب سنتی و حدیث و تفسیر و رجال و همه علوم است می نویسد:
«درادامه  وقتی به معالجات بوعلی سینا برای درمان اینگونه بیماران دقت می کنیم هیچ اثری نه از کفیگر چدن می بینیم و نه از نعل آهن!! حالا اینکه حضرت حکیم جدیدالتأسیس ما این سخنان را در کدامین کتاب طب سنتی دیده  و از کدامین حکیم شنیده ان سوالی است که باید از خود حضرتشان پرسید و ا.. اعلم بالصواب!!!»
توضیح:


 
نوش دارو یا فنجنوش یا نوش آهن چیست؟
البته ناگفته نماند بهترین کار این است که خوراکی هایی که حاوی آهن است استفاده شود نه قرص آهن و نه داروهای حاوی ترکیبات آهن دار اما این مطالب را برای نشان دادن این موضوع می آوریم که برخی خیال نکنند در طب قدیم با ترکیبات آهنی درمانی صورت نمی گرفت و متوجه کم خونی و کمبود آهن در بدن نشده بودند
بنجنوش، الفنجیوش، الفنجنوش ، فنجیوش  فنجنوش‏: معرب پنجنوش، نوش آهن ، پنج نوش، ممد الحیات، معجون بخشش خدا (عطیة اللّه‏) ، انوش دارو، انوش دارو،
، معجون خبث الحدید و فنجنوش‏ رنگ را سرخ و صاف کند.[1] ، خبث الحدید، ریم‏آهن ،، المدبر ،
نوش دارو: بدان که انوش دارو، لغت فارسى و معنى آن دواى هاضوم است. و وجه تسمیه این معجون با نوش دارو آن است که جمیع انوش دارو از جوارشات است، یعنى گوارنده طعام و بعضى گفته که معنى انوش دارو عطیة الله‏ است، یعنى دوایى که حق‏تعالى عطیه کرده به بندگان خود. و بعضى گفته که انوش دارو اسم است از براى آمله و هلیله و بلیله و خبث الحدید و عسل و لهذا معجونى که مرکب از این پنج جزء باشد آن را پنج‏نوش گویند و معجون آمله را نیز مسمّا به اسم انوش دارو نموده‏اند به جهت آن که اصل و عمود در آن آمله است که آن عمده این پنجنوش است، پس معنى دارو دواء الاملج است.
 
تعجب نکنید این ها نام معجون ها و یا گوارشاتی است که با چرک آن یا ریم آهن یا خبث الحدید در قدیم ساخته می شد و برای تقویت معده و خوبی رنگ رخسار (همان رفع کمخونی استفاده می شده)
نوش دارو زیاد شنیدیم در طب قدیم نوشدارو دارویی بوده که یکی از مواد آن خبث الحدید یا همان چرک آهن بوده که در آن به کار می رفته
اما خبث الحدید یا چرک آهن و ریم آهن چیست؟
اسقورون است و بپارسى ریم‏آهن گویند و بشیرازى رمه آهن و قوى‏تر از همه خبث‏ها بود و آن را فنجنوش‏ خوانند و بهترین وى از فولاد املس بود و پاره‏هاى کوچک تنک بود که بر وى خشونت نبود ، خبث الحدید بقوت مانند زنجار الحدید ،‌ برادة الحدید ، ، ، ، ،‌ ، صاحب مخزن الادویه مى‏نویسد: خبث الحدید بفتح خا بفارسى نوش و ریم‏آهن و بشیرازى رمه و بهندى لوهه‏کاکوهه یعنى فضله آهن و مدبر آن را کیت بکسر کاف و سکون یا نامند[2] بر وزن رنج نوش معجونى باشد مرکب از پنج چیز که به جهت تقویت دل خورند و معرب آن فنجوش‏ است.[3]
 
المنصوری فی الطب (ترجمه) ؛ ص672
خبث الحدیدFerri der oxidum Iron Idross :(khabth al -hadid) Iron rust
خبث الحدید تکه آهنى پخش‏شده‏ى هنگام چکش زدن و کوبیدن آن در حالى که، سرخ شده در آتش و بى‏درنگ از کوره‏ى آهنگرى بیرون آمده باشد، و یا خود آهن گداخته در کوره‏ى آهنگرى را گویند این تکه‏ى آهن ناب نیست بلکه بسیارى از ترکیبات آهن را دربرگرفته است.
(ذ: ریم آهن، شیرازى رمه آهن، فنجنوش‏، پولاد، طبیعت آن گرم و خشک در سوم، مجفف رطوبت بود و محلل ورم‏هاى گرم، براى زبرى پلک خوب است. چون با شراب کهن و ناب بیآشامند خون بواسیر را قطع کند، قطع سلس البول نیز مى‏نماید (دهخدا))
، (ذ: ریم آهن، شیرازى رمه آهن، فنجنوش‏، پولاد، طبیعت آن گرم و خشک در سوم، مجفف رطوبت بود و محلل ورم‏هاى گرم، براى زبرى پلک خوب است. چون با شراب کهن و ناب بیآشامند خون بواسیر را قطع کند، قطع سلس البول نیز مى‏نماید (دهخدا))
، ما یقطع و یحلل، مثل فنجنوش‏[4]، و شراب الخبث‏[5].[6]
 
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج‏7 ؛ ص286
93- معجونى که نامش بخشش خدا (عطیة اللّه‏) است‏
چنانکه شنیده‏ام این دارو را در گنجینه یکى از پادشاهان پیدا کرده‏اند. طبیبان درباره این دارو گویند: در علاج بواسیر، فاسد و تباه شدن معده و سرمازدگى‏ها بسیار خوب است. گویند اشتهاى خوراک و اشتهاى جماع را برانگیزد، ادرارآور است، نگهبان سلامت بدن است به شرطى که سه ماه زمستان یا سه ماه بهار روزهاى جمعه از هر ماهى آن را بخورند.
داروهاى این بخشش خدایى از قرار زیرند:
نسخه‏ هلیله سیاه، بلیله، آمله، سوسن زرد، زراوند غلتان، زراوند دراز، شقاقل، قاقله ریز، قاقله درشت، میخک، ثمر بابونه، زنجبیل و کنجد پاک نشده از هریک شش اوقیه، جوزبویا، سنبل، تربد سفید، مو، بلسکى، تخم زردک بیابانى، برباله، بزر کرفس کوهى و شیر گیاه شیر سگ هریک دو اوقیه، ننه حوا، مغز گندم، بزر گندنا (تره)، تودرى (قدومه سفید)، خشخاش، زنجبیل بیابانى، درونه، ریشه درخت زرشک، حماما (هل)، عاقرقرحا، تباشیر، کاشم- که نوعى انگدان است- صمغ انگدان بدبو و زیره کرمان از هریک سه اوقیه، شل (ثمر گیاهى است به اندازه فندق و رهاورد هند است و آن را به هندى نامند)، فل (ثمر گیاهى هندى است که به ثمر نیلوفر شبیه است) و بل‏
قانون (ترجمه شرفکندى)، ج‏7، ص: 287
(خیار هندى درشت‏تر از ثمر کبر که مغزش تلخ و بزرش دارویى است) از هریک از این شل و فل و بل، پنج اوقیه، دارچین، گیاه خلال دندان هندى، گیاه خلال دندان ایرانى، فلفلمویه، دوال (اشنه)، مشک زمین، بیخ نیلوفر، فلفل دراز، قرفه خوشبوى و گند بیدستر از هریک پنج اوقیه، جواشیر (گاوشیر) و سکبینه هریک چهار اوقیه، پوست بیخ کرفس هشت اوقیه.
همه این داروها را کوبیده و ساییده و بیخته آماده کن! آنگاه ریم‏آهن را در شکراب سه هفته بخیسان و هفته چهارم بگذار که در عسلاب خیس شود. روز اول هفته پنجم آن را در سرکه انداز و روز دوم از این هفته پنجم در شکراب باشد و روز سوم به عسلاب منتقل شود و همین دستور سه هفته دیگر دوام یابد. بعد از آنکه هشت هفته گذشت و این همه بلاها سر ریم‏آهن آوردى بیرونش بیاور و در سایه خشکش کن و بکوب اما بکوب و چنان آن را بساى که مانند سرمه به چشم کشیدنى شود.
داروهاى سابقا ساییده و بیخته را که آماده شده‏اند، به سه جزء به حساب آور که جزء چهارم آن ریم‏آهن خشکیده در سایه و ساییده و بیخته باشد.[7]
 
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج‏7 / 446 / 42 - علاج ناتوانى معده ..... ص : 446
داروى قیوماى طبیب- که مرهم براى ناتوانى کبد و معده ذکر شده است- گوارشى عود- که گرمى طبیعى به معده مى‏بخشد- معجون نمک هندى، دارویى به نام بخشش خدائى (عطیة اللّه‏)- که کفلمه شود- گوارشى خوزى (خوزستانى)، گوارشى که براى از بین بردن فساد معده به صورت کفلمه از آن یاد شده است.
اکسیر اعظم ؛ ج‏4 ؛ ص506
دوائى‏ که رنگ را سرخ کند بگیرند زوفاى خشک ده درم زعفران سه درم انیسون پنج درم شکر برابر همه کوفته آمیخته هر روز دو نیم درم بخورند و تناول معجون احمر موصوف در باب علل جگر و همچنین معجون خبث الحدید و فنجنوش‏ رنگ را سرخ و صاف کند.[8]
 
خزائن الملوک ؛ ج‏1 ؛ ص230
فنجنوش‏
بفتح اول و فتح جیم و ضم نون ثانى و شین معجمه در آخر ریم آهن مصنوعى را گویند و معجون فنجنوش‏ معجون خبث الحدید مدبرست‏[9]
 
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى / ج‏3 / 566 / در اینجا نامهاى زیادى از گیاهان در حرف سین هست که باید روى آنها تحقیق شود ..... ص : 552
سقلینون‏ اسقولو قند ریونست‏ سقمونیا به شرح رجوع شود سقن‏ به فارسى یعنى سیلان و دوشاب فرنا سقنقور بشرح رجوع شود سقنقس‏ سقنقور است‏ سقولوقندریا به شرح رجوع شود سقوردون‏ جمیز است‏ سقوردیون‏ اسقوردیون است‏ سقوطون‏ حى العالم است‏ سقولوقندریون‏ اسقولوقندریون است‏ سقولیجان‏ فراطین است‏ سقولومس‏ حرشف است‏ سقونیا صابون است‏ سقونیون‏ شوکران است‏ سقیط برف است‏ سک‏ به شرح رجوع شود سگ‏ به شرح رجوع شود سگ آبى‏ به شرح رجوع شود سکاهن‏ سرکه قندیست‏ سکاکاى‏ کاکل آدمى است‏ سکال‏ فنجنوش‏ است‏ سگ انگور عنب الثعلب است‏ سکباج‏ معرب، فارسى سکبا
 
فرهنگ فارسى برهان قاطع ؛ ص672
فنجنوش‏-
با نون بر وزن زردگوش ریم آهن مصنوعى باشد و به عربى خبث الحدید گویند و ساختن آن چنان است که بگیرند ریم آهن را و سحق نمایند و در شراب انگورى بخیسانند تا چهارده روز بعد از آن خشک کرده باز بسایند و با روغن بادام بریان کنند باه را زیاده کند.[10]
 
فرهنگ مجمع الفرس ؛ ج‏1 ؛ ص234
پنجنوش‏[11]
- [بفتح با] معجونى مرکب از پنج جزو که مقوى دلست و معرب آن فنجنوش‏ باشد. مثالش‏[12] حکیم خاقانى فرماید:
شعر
در چار سوى‏[13] فقر در آ تا ز راه شوق‏  
دل را ز پنجنوش‏[14] سلامت کنى دوا      
[15]
 
فرهنگ نفیسى ؛ ج‏4 ؛ ص2589
فنجنوش‏
(fanjnuc) ا. پ. مخلوطى مرکب از ریم آهن و شراب و روغن بادام.[16]
 
 جوارش فنجیوش:
هلیله، بلیله، شیر آمله، فلفل، دار فلفل، زنجبیل، سعد، شیطرج هندى و سنبل، هریک ده درم؛ تخم شبت و تخم گندنا، هریک چهار درم؛ خبث الحدید مدّبر، صد درم، همه را کوفته و بیخته و با عسل کف گرفته و روغن گاو که به قدر نیاز باشد بسرشند و
طب أکبرى، ج‏2، ص: 1336
در ظرفى بدارند و بعد از شش ماه مصرف کنند این دارو در تقویت معده و باه و دفع بواسیر و سرعت انزال و نیکو کردن رنگ چهره مفید است و به جهت ارج والایش آن را «عطیة اللّه‏» هم نامیده‏اند.[17]
خلاصة الحکمة ؛ ج‏3 ؛ ص310
نوش دارو: بدان که انوش دارو، لغت فارسى و معنى آن دواى هاضوم است. و وجه تسمیه این معجون با نوش دارو آن است که جمیع انوش دارو از جوارشات است، یعنى گوارنده طعام و بعضى گفته که معنى انوش دارو عطیة الله‏ است، یعنى دوایى که حق‏تعالى عطیه کرده به بندگان خود. و بعضى گفته که انوش دارو اسم است از براى آمله و هلیله و بلیله و خبث الحدید و عسل و لهذا معجونى که مرکب از این پنج جزء باشد آن را پنج‏نوش گویند و معجون آمله را نیز مسمّا به اسم انوش دارو نموده‏اند به جهت آن که اصل و عمود در آن آمله است که آن عمده این پنجنوش است، پس معنى دارو دواء الاملج است.
قرابادین کبیر ؛ ص1101
[عطیة الله‏]
فصل در ذکر عطیة الله بدانکه عطیة اللّه دواى شریف است بنابراین این ادویه را عطیة اللّه نامیده‏اند و ساخته این دوا با نسخه‏اش در خزانه یکى از ملوک یافته‏اند شیخ رئیس کویند که مرقوم بود در نسخه‏اش که این دوا نافعست از براى بواسیر و فساد معده و سردى مزاج و اشتهاى طعام و اشتهاى جماع اورد و ادرار کند و موجب حفظ صحة است و چون خورده شود در زمان بهار و زمستان سه ماه در هر جمعه از هر ماه‏
صنعت آن‏
هلیله سیاه پوست بلیله امله منقى وجّ ترکى زراوند مدحرج زراوند طویل هیل‏بوا قاقله کبار شقاقل مصرى قرنفل تخم بابونه زنجبیل و کنجد سیاه غیر مقشر از هریک شش اوقیه جوزبوا تربد سفید سنبل الطیب موفو دوقو اسارون تخم اسارون تخم کرفس کوهى فرفیون از هریک دو اوقیه نانخواه نشاسته کندم تخم کندنا تودرى سفید خشخاش زرنباد درونج عقربى پوست بیخ زرشک حماما عاقرقرحا طباشیر سفید بزر سیسالیوس حلتیت منتن زیره کرمانى از هریک سه اوقیه سنبل فلفل دارچینى شیطرج هندى شیطرج فارسى فلفلمویه اشنه سعد کوفى اصل نیلوفر دارفلفل قرفة الطیب جندبیدستر از هریک پنج اوقیه جاوشیر سکبینج از هریک چهار اوقیه پوست بیخ کرفس هشت اوقیه خبث الحدید تنقیه کرده که سه هفته آن را پرورده باشند یک هفته با سرکه و یک هفته با آب و عسل و یک هفته باز بسرکه تا ابتدا کرده و از سرکه کرفته بخیسانند آن را یک روز در سرکه و یک روز در شکر و یک روز در ماء العسل و سه هفته دیکر این کار را بکنند بداین طریق که ذکر شد پس آن را در سایه خشک کرده بسایند تا مانند غبار شود و باقى ادویه را کوفته و بیخته بازاى هر سه جزو از ادویه یک جزو از خبث الحدید مدبر مذکور داخل کرده مجموع را با روغن کاو با روغن بادام تازه شیرین چرب نموده بعسل جیّد خشبو و خوش طعم بقدر حاجت و فانیذ سنجرى بوزن خبث الحدید معجون سازند باین نحو که اول مرتبه فانیذ را بکدازند و عسل صافى را در آن داخل نمایند و بجوشانند و کف آن را بکیرند تا بقوام آید پس ادویه را بان بسرشند و در سبوى سبز لعابدار چینى کرده سر آن را کرفته در جو دفن کنند و شش ماه بکذارند پس بخورند از آن مقدار عفصى صبح ناشتا و بعد از آن تا سه ساعت هیچ نخورند پس غذا بخورند غذاهاى معتدل در کرمى و سردى و پرهیز نمایند از چیزى که موجب تخمه باشد و سایر تدابیر در اغذیه که خوف خدر داشته و زعم بعضى از اطبّا آنست که این معجون بازمیدارد شر سمّ قاتل را از بدن باذن اللّه تعالى و مورث صحة از جمیع امراض و علل است و حفظ صحة میکند و این ترکیب پنجاه و سه جزو است با روغن کاو بغیر فانیذ و عسل و وزن اجزا بغیر از فانیذ و عسل و روغن کاو و خبث الحدید هفتاد و سه اوقیه و فانیذ مثل خبث الحدید و مزاجش کرم و خشک است در دو درجه و نیم‏
صنعت عطیة اللّه‏ بنسخه دیکر
هلیله سیاه پوست هلیله امله منقى وجّ ترکى زراوند مدحرج زراوند طویل شقاقل مصرى دانه هیل‏بوا دانه قاقله کبار کل بابونه زنجبیل کنجد مقشر از هریک نه مثقال جوزبوا سنبل الطیب تربد سفید مرمکى صافى فوة الصبغ دوقو اسارون قرنفل فطراسالیون فرفیون از هریک سه درم زرنباد درونج عقربى پوست بیخ زرشک نانخواه تخم کندنا تودرى کلکون تخم خشخاش حماما عاقرقرحا طباشیر سفید حلتیت بزر سیسالیوس زیره کرمانى از هریک چهار مثقال و نیم بل هندى شیطرج هندى فلفل مویه اشنه سعد کوفى بیخ نیلوفر دارفلفل قرفة الطیب دارچینى جندبیدستر از هریک هفت مثقال و نیم جاوشیر سکبینج از هریک شش مثقال پوست بیخ کرفس دوازده مثقال خبث الحدید سه صد مثقال خبث الحدید را دو سه هفته در شراب قند نکاه دارند و بعد از آن براورده یک هفته در ماء العسل بکذارند و بعد از آن براورد یک هفته در سرکه انکورى نکاه دارند و بعد از آن براورده باز یک شبانه روز در سرکه تازه بکذارند و بعد از آن باز سه روز در شراب قند بکذارند و بعد از آن براورده سه روز در ماء العسل نکاه دارند و بعد از آن باز از ماء العسل براورده در سایه خشک نمایند و بر روى سنک سماق آن را صلایه بلیغ نمایند که مثل سرمه کردد و باقى ادویه را کوفته و بیخته سه وزن ادویه و یک وزن خبث الحدید را باهم امیخته بروغن کاو یا روغن بادام شیرین چرب نموده و بوزن مجموع فانیذ در کلاب حل کرده و دو برابر ادویه عسل سفید مصفّى داخل کرده بقوام لائق اورند و ادویه را بدستور مقرر معجون سازند و سرد کرده در مرتبان چینى کرده شش ماه در میان جو نکاه دارند و بعد
 
 ،فنجوش یسمى عطیة اللّه‏ و یسمیه العجم الفنجنوش، خبث الحدید النقی، فنجوش: هو معجون معروف یسمى عطیة اللّه، و الفنجنوش اسم فارسی لخبث الحدید، سمی هذا المعجون به لأن معظم أدویته الخبث المدبر. ، خبث الحدید المدبر ، خبث الحدید المنقّى المسحوق المربى ، معجونى که نامش بخشش خدا (عطیة اللّه‏) است ، فنجوش: هو معجون معروف یسمى عطیة اللّه‏، و الفنجنوش ، فنجوش ، سکال:
«امین الدوله» گوید فنجوش‏ است.[18]
کفایه منصورى، رساله چوب چینى / 146 / فصل اول: در تدبیر حبالى و مولود ..... ص : 141
گشنیز بسایند و بر آن افشانند و سماق و گلنار و پوست انار نیز مفید بود و اگر عطسه متواتر کند علامات ورم دماغ یا حوالى آن ظاهر بود علاج آن باید کرد اگر علامت ورم نباشد بادروج بسایند و در بینى او دمند و اگر از قطع ناف در آن موضع ورم حادث شود شنکال‏ و علک البطم در روغن بجوشانند و اندکى در حلق او چکانند و در ناف نیز بمالند و شراب خشخاش بدهند یا لعوق کنند و در فواق حوز هندى و شکر بدهند و در ورم حلق تلیین به شیاف کنند و رب توت و شراب بنفشه بدهند، و در خرخره خواب بزرگ بکوبند و با عسل بدهند و در ریح ام الصبیان که عبارت از هیبتى است به صرع صعتر و جندبیدستر و کمون و عود صلیب بسایند و بدهند و در خروج مقعد جفت بلوط و گل سرخ و مورد و گلنار و پوست انار و شب یمانى بجوشانند و در آن آب نشانند به آن‏
 
، خبث الحدید، نوش آهن و ریم‏آهن هم هست.، پنج نوش-
بر وزن رنج نوش معجونى باشد مرکب از پنج چیز که به جهت تقویت دل خورند و معرب آن فنجوش‏ است.[19]
 
المنصوری فی الطب (ترجمه) ؛ ص672
خبث الحدیدFerri der oxidum Iron Idross :(khabth al -hadid) Iron rust
خبث الحدید تکه آهنى پخش‏شده‏ى هنگام چکش زدن و کوبیدن آن در حالى که، سرخ شده در آتش و بى‏درنگ از کوره‏ى آهنگرى بیرون آمده باشد، و یا خود آهن گداخته در کوره‏ى آهنگرى را گویند این تکه‏ى آهن ناب نیست بلکه بسیارى از ترکیبات آهن را دربرگرفته است.
(ذ: ریم آهن، شیرازى رمه آهن، فنجنوش‏، پولاد، طبیعت آن گرم و خشک در سوم، مجفف رطوبت بود و محلل ورم‏هاى گرم، براى زبرى پلک خوب است. چون با شراب کهن و ناب بیآشامند خون بواسیر را قطع کند، قطع سلس البول نیز مى‏نماید (دهخدا))
، (ذ: ریم آهن، شیرازى رمه آهن، فنجنوش‏، پولاد، طبیعت آن گرم و خشک در سوم، مجفف رطوبت بود و محلل ورم‏هاى گرم، براى زبرى پلک خوب است. چون با شراب کهن و ناب بیآشامند خون بواسیر را قطع کند، قطع سلس البول نیز مى‏نماید (دهخدا))
، ما یقطع و یحلل، مثل فنجنوش‏[20]، و شراب الخبث‏[21].[22]
، (2) بنجنوش (ب)- الفنجیوش (م)[23]
،‌ الفنجنوش ، فنجیوش ، خبث الحدید المدبر ، خبث الحدید
اسقورون است و بپارسى ریم‏آهن گویند و بشیرازى رمه آهن و قوى‏تر از همه خبث‏ها بود و آن را فنجنوش‏ خوانند و بهترین وى از فولاد املس بود و پاره‏هاى کوچک تنک بود که بر وى خشونت نبود ، خبث الحدید بقوت مانند زنجار الحدید ،‌ برادة الحدید ، ، ، ، ،‌ ، صاحب مخزن الادویه مى‏نویسد: خبث الحدید بفتح خا بفارسى نوش و ریم‏آهن و بشیرازى رمه و بهندى لوهه‏کاکوهه یعنى فضله آهن و مدبر آن را کیت بکسر کاف و سکون یا نامند[24]
 



برچسب‌ها: آهننوشداروفنجنوش
[ دوشنبه 93/11/6 ] [ 7:22 عصر ] [ گروه نویسندگان ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب