سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش جنس ظروف غذا در سلامت
 

دوغ  و ماست و شیر و آب آهنتاب قسمت اول

کتب طبى انتزاعى (فارسى) ؛ ج‏1 ؛ ص490

فواید آب آهن‏

آب آهن‏تاب‏ را هرکس خورد

 

معده‏اش قوت پذیرد بى‏گمان‏

قرحة الامعاء و ضعف باء را

 

سود دارد آشکارا و نهان‏

هیضه را نافع بود بندد شکم‏

 

کم رسد از خوردن زهرش زیان‏

منظور از آهن‏تاب، آهنى است که در آتش سرخ شده باشد و صورت مصرفش انداختن سرخ‏کرده‏ى آن در آب میباشد و خوردن آن آب به عوض آب ساده، یا گاهگاه و خاصیتش تقویت معده و نیروى شهوانى و علاج زخم معده و بند آوردن شکم روان و اجابت دم به دم و جلوگیرى از ضرر سمیّات.[1]

 

طب أکبرى ؛ ج‏2 ؛ ص1313

آهن‏تاب‏:

یعنى آهن را سرخ کرده و در آن چیز سرد کنند که خواص آهن در آن چیز داخل شود و معمولا در امراض معده مفید است.[2]

                                          أسماء الأدویة ؛ ص31

آب آهن‏تاب‏:

ذخیره خوارزمشاهى / ج‏2 / 568 / سوم از جزو پنجم از گفتار دهم اندر ضعیفى قوت ماسکه ..... ص : 567

و مى‏دادن و اگر مدت دراز گردد دوغ گاو پخته گر آهن‏تاب‏ کرده باید داد با طباشیر و گل سرخ و گل‏نار و قَرْط و طراثیث و کهربا چندان که بر مقدار ده ستیر از روغن پنج درمسنگ از این داروها برافکند و غذا کرنج و گاورس پوست کنده و عدس مقشر و آب غوره و آب انار ترش و آب آبى و مانند آن و تیهوج و کبک و جوزه‏ى مرغ خانگى بریان کرده و به آب غوره و آب اناردانه ترش کرده و بر معده ضمادها از صندل و جاوشیر و طباشیر و گل‏نار و گل سرخ و برگ مورد و گوشت آبى و سیب ساخته باشند برنهادن و اگر سوء المزاج گرم بى‏ماده باشد به استفراغ حاجت نیاید و علاج هم از این نوع باشد و اگر سبب علت رطوبتى افزاینده باشد نخست معده را پاک باید کرد به قى گر به اسهال به ایارج فیقرا پس گوارش خوزى دادن‏

 

ذخیره خوارزمشاهى / ج‏2 / 689 / دوم اندر علاج آن که ضعیفى قوت هاضمه گرمى معده و تولد صفرا بود ..... ص : 688

طباشیر و هر شب دو درم سنگ اسبغول بریان کرده و یک درم سنگ گل ارمنى کوفته و نیم درم سنگ صمغ عربى بریان کرده و به روغن گل چرخ کرده با آب سرد یا یکى از این رب‏ها و گر تب نباشد دوغ گاو پالوده و سنگتاب گر آهن‏تاب‏ کرده تا طباشیر و تخم گل و تخم حماض مى‏دهند از هر یک درم سنگى و شیر بز را با آب باران گر با آب سماق بیامیزند و بپزند تا آب برود و شیر بماند آن را با این رب‏ها مى‏دهند و طعام پایچه به سماق فرمایند یا مزوره‏ى انار دانه به مغز بادام بریان کرده و کسنى دشتى پخته و به سرکه خشک کرده و لسان الحمل هم بر این گونه ساخته اسهال صفرا باز دارد و باقلى مبلول با پوست به سرکه پخته سود دارد و خایه‏ى مرغ نیم برشت و غوره‏ى خشک پاک کرده با اندکى مازو و گل‏نار و حب الاس‏

 

ذخیره خوارزمشاهى / ج‏2 / 702 / دوم اندر جزو سوم از گفتار چهاردهم اندر سحج ..... ص : 697

نسخه‏ى دیگر بگیرند ریوند چینى و کهربا و گل ارمنى و گل‏نار از هر یک راستاراست شربت یک مثقال تا دو درم سنگ با آب کسنى و اگر ریوند را بکوبند و به روغن گل چرب کنند شربت نیم درم سنگ تا یک درم سنگ در آب سیب ترش بدهند و اگر تب باشد در شراب کهن آهن‏تاب‏ کرده دهند یا در دوغ سنگتاب کرده و شراب آبى و شراب سیب و کشکاب که آبى و حب الاس در وى پخته باشند با گل ارمنى سود دارد.

 

الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة / 462 / صفت حبى که اسهال بلغمى بازدارد ..... ص : 461

و غذا حسو از کشک جو و کرنج بریان کرده و طفشیل از عدس به آب سماق و دوغ آهن‏تاب‏.

 

الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة / 464 / باب ششم از گفتار سیزدهم از کتاب معالجات اندر اسهال معوى و علاج آن ..... ص : 462

و نیم درم ریوند چینى بروغن گل چرب کرده اندر آب سیب، سود دارد، و اگر تب نبود اندر شراب کهن آهن‏تاب‏ کرده یا اندر دوغ سنگ‏تاب کرده.

 

الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة / 466 / باب هفتم از گفتار سیزدهم از کتاب معالجات اندر علة ذوسنطاریا و علاج آن ..... ص : 465

چند کرّت ایارج فیقرا باید داد، پس شیر تازه آهن‏تاب‏ کرده یا با دوغ پالوده سنگ‏تاب کرده، اگر تب نباشد.

 

الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة / 602 / بقر: ..... ص : 602

دوغ‏ او آهن‏تاب‏ کرده و با طباشیر بدهند اسهال صفرایى باز دارد.

 

اسرار الاطباء یا مجربات ایلات چغتایى / متن / 128 / دیانوس و مرزبات

بالفعل اینجا مراد مذکور معالجات اوست اگر بیمار قوت دارد و امراض ابتدا بود فصد یکان روز بکشایند که مفید است بضد این اگر بیمار لاغر باشد یا قوت نداشته باشد یا آنکه امراض از روزهاى بسیار گذشته باشد به هیچ وجه فصد نکند که بسیار مضر است ازین شرائطها بیمار را بآبزن بنشاند آبزن بدین دستور هشتاد رطل آب یک آثار یا دو آثار آهن کرم کرده بتابند تا ده مرتبه درین آبزن این ادویه بیامیزند کاهوى سبز یا تخم او شش مشت و بارتنگ سبز یا تخم او پنج مشت در آب آهن‏تاب‏ کرده بجوشانند و در دیگ انداخته فى الجمله که آب گرمى داشته باشد بیمار را در ان بنشانند غرض که آب بسیار گرم نشود که مضر است و یک ساعت آنجا بماند بعد از ان از آبزن برآمدن این ادویه بخورند دوازده توله عرق بارتنگ سبز که چند

 

اسرار الاطباء یا مجربات ایلات چغتایى / متن / 139 / معالجه ورم و سختى بدن و شکم به سبب استسقاء و سده جگر

بتابند و در ان آب حلتیت شونیز و سنبل الطیب و قفاح اذخر از هرکدام شش درم همه را بسایند و ممزوج به آب مذکور کرده پارچه‏ها ازو تر نموده شیر گرم جایى که ورم است بدارند هرگاه که خشک شود باز تر کرده بدارند دیگر آب آهن‏تاب‏ نیم رطل سبوس گندم دو مشت بجوشانند چند جوش آید از آتش فرود آورده پارچه صاف کرده دو توله صابون در ان آب گداخته پارچه‏ها از ان تر نموده شیر گرم بر ورم بدارند هرگاه که خشک شود باز تر کرده بدارند علاج این مرض اصل فکر قلع ماده از مواد بلغمیه است که اول مسهل بدین عنوان استعمال ساخته ادویات که بالا مذکور است استعمال سازند مسهل بدین عنوان جلّابه بوزن بیست و دو گندم دارچینى بوزن شش گندم ملح العنب بوزن ده گندم همه را باریک بسایند یک قطره آب انداخته حب ساخته به آب گرم بخورند و اسهال سازند از خلط بلغم است یا بدین عنوان سازند سورنجان ده درم و سنا هفت درم گل سرخ اصل السوس محکوک از هرکدام دو درم تربد مجوف شش درم بادام دو درم همه را کوفته بیخته سفوف سازند شربت او از دو درم تا سه درم است از آب گرم بخورند و بعد اجابت دو دست شوربه چوزه مرغ یا نخوداب بنوشند چنانچه دستور است بر مسهل‏

 

طب أکبرى ؛ ج‏2 ؛ ص1313

آهن‏تاب‏:

یعنى آهن را سرخ کرده و در آن چیز سرد کنند که خواص آهن در آن چیز داخل شود و معمولا در امراض معده مفید است.[3]

 

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) / 778 / * افعال و خواص ان ..... ص : 778

مفتح و جالى و سریع الهضم و کثیر الغذا اعضاء الراس آشامیدن تازه دوشیده آنکه سرد نشده باشد مقوى جوهر دماغ و مرطب آن و حافظ رطوبات اصلى و رافع نسیان و مالیخولیا و وسواس و نکوکننده رنک رخسار و امراض بینى را مفید و قطور و طلاى آن جهت اکثر امراض عین حتى مایوس العلاج از مداومت آن صحت یابد و با کندر جهت طرفه و با انزروت جهت ناخنه و سبل و شرناق اعضاء الصدر و الغذاء و النفض آشامیدن آن کرماکرم تازه دوشیده مقوى قلب و رافع غم و وسواس و خفقان و قرحه رئه و سل که بى‏تپ خلطى باشد و سحج امعا را مفید و ملین طبع و مولد منى و مبهى و مسمن بدن و خوردن شیربرنج رقیق جید الطبخ با شکر ملین طبع و قولنج یابس ثفلى و زحیر یبسی را نافع و شیر آهن‏تاب‏ و یا با سنک تفته مکرر داغ کرده رافع اسهال و آشامیدن آن با دو وزن آن آب شیرین خالص ممزوج نموده مدر قوى و منقى مجارى بول خصوص با قلیلى تا مقدار دو دانک زاج و یک درم نبات نرم سوده اعضاء المفاصل و الاورام و البثور طلاى آن با سفیدآب قلعی جهت نقرس و اورام حاره و آشامیدن آن و طلاى آن نیز جهت جرب و حکه و قوبا و جذام و مالیدن شیربرنج بر سر اقرع یعنى کچل که دانهاى زخم‏

 

قرابادین کبیر / 699 / صنعت آن ..... ص : 699

افیون نیم‏دانک اقاقیا حضض مکى نشاسته صمغ عربى از هریک یک دانک کوفته بیخته بزرده تخم مرغ سرشته حبوب سازند نصف آن اول روز و نصف دیکر را اخر روز فرو برند و از عقب آن نشاسته بریان طباشیر سفید کوفته بدوغ آهن‏تاب‏ کرده بنوشند و اکر به برف یا یخ سرد کرده بنوشند بهتر است‏

 

قرابادین کبیر / 1176 / صنعت آن ..... ص : 1176

کوشت بره یا بزغاله فربه دو رطل مرغ مسمن دو قطعه قطاة که آن را بفارسى سنکخوار و بهندى لوه کویند هفت قطعه دراج فربه چهار قطعه کنجشک نر خانکى پنجاه قطعه همه را از استخوان و چربى جدا کرده و ورق نموده دارچینى صندل سفید بهمن سرخ و سفید شقاقل مصرى ساذج هندى کشنیز خشک کل سرخ از هریک دو مثقال نیم کل کاوزبان هفت مثقال نیم کوفته بران پاشیده یک شب بکذارند و روز دیکر با آب آهن‏تاب‏ و کلاب و عرق بیدمشک آب زردک آب نى‏شکر آب سیب شیرین آب امرود از هریک یک رطل عرق کشند و در وقت عرق کشیدن عنبر اشهب مشک تبتى زعفران از هریک یک مثقال در پارچه کتانى بسته بر دهان نیچه بندند یا در طاسى که عرق در آن میچکد بکذارند دو فنجان از آن صبح و دو فنجان شام بیاشامند

 

قرابادین کبیر ؛ ص1176

[ماء اللّحم دیکر جهة خفقان و رعشه و استسقا و یرقان‏]

ماء اللّحم دیکر جهة خفقان و رعشه و استسقا و یرقان و حدت ذهن و تصفیه ارواح و بسط نفس و تقویت باه حتى مأیوسین را و مسکن الم نقرس و وجع مفاصل و امثال اینها نافع و اکثر امزجه را موافق و اعاده کننده قوى و ارواح ضعیف و ناقص‏شده از امراض یا استفراغات عنیفه را و مزاج آن حار در درجه اولى و تر در اول و دویم‏

صنعت آن‏

بکیرند کوشت بره شیر مست سه رطل مرغ مسمن جوان سه قطعه کنجشک نر سى قطعه کوشت را کوبیده و مرغ و کنجشک را با استخوان کوبیده در آب طلا تاب و آهن‏تاب‏ و نقره تاب از هریک بیست مرتبه چهار رطل آب پیاز سفید سه اوقیه فلفل دارفلفل کبابه چینى از هریک دو مثقال زعفران یک مثقال ادویه را جوکوب نموده بر کوشتها پاشیده در دیک کرده ابهاى مسطور را بران ریخته سر دیک را بخمیر محکم نموده باتش بسیار ملایم ببخار طبخ دهند تا مهرا کردد پس از آتش برکرفته بکذارند تا سرد کردد و بخار آن برطرف شود آن کاه سر دیک را باز نموده این ادویه بر آن زیاده نمایند بهمنین زرنباد درونج عقربى بادرنجبویه از هریک ده مثقال فرنجمشک صندل سفید از هریک پنج مثقال نعناع نمام دارچینى برک کاوزبان جوزبوا پوست اترج از هریک یک مثقال نیم عنبر اشهب سنبل الطیب بهارنارنج کل انکور از هریک یک مثقال ادویه را آنچه کوبیدنى است جوکوب نموده در کلاب و عرق بیدمشک و آب سیب شیرین و آب مرزنجوش و آب برک کاوزبان یک شبانه‏روز بخیسانند و در آن ریزند و اکر ادویه که در صدر ذکر یافته سواى زعفران و عنبر و این ادویه را على‏حده خیسانیده بعد طبخ لحوم داخل نمایند و عرق کشند و زعفران و عنبر را سوده در پارچه نازکى بدهن نیچه یا مشربه که در آن عرق میچکد بیندازند بهتر است و اکر از این اقوى خواهند تخم جرجیر تخم زردک تخم شلغم بوزیدان لسان العصافیر حب القلقل لعبت بربرى بهمنان از هریک دو مثقال جوکوب نموده در پارچه نازکى بسته ثانیا عرقها را بران مقطر نمایند میکردد اقوى‏[4]

 

قرابادین کبیر / 1182 / صنعت آن ..... ص : 1182

کل سرخ شش درم لک مغسول تخم حمّاض انبرباریس از هریک سه درم فوه طباشیر سفید صمغ عربى صندل سفید از هریک دو درم ریوند چینى یک درم نیم زعفران کوفته و بیخته سفوف سازند شربتى دو درم با دوغ آهن‏تاب

 

قرابادین کبیر / 1199 / صنعت آن ..... ص : 1199

بکیرند پوست هلیله کابلى را و باب آهن‏تاب‏ بخیسانند و بکذارند تا بمرور ایام آب آن خشک کردد و بربع رسد صاف نموده دوده چربى کرفته و آب محلول صمغ عربى در آن داخل کرده نیکو حل نموده استعمال نمایند و اکر در این ماء الحیات داخل نمایند بهتر و استحکام زیاده یابد و نسخه ماء الحیات ان شاء اللّه تعالى خواهد آمد

 

مخازن التعلیم / 196 / استسقا ..... ص : 195

سبب آن ماده بارده باشد که در خلل اعضا مستقر مى‏شود و سبب آن ضعف کبد و سردى مزاج آن باشد و آن سه قسم‏ست اول لحمى و علامت آن تهیج جمیع اعضا بود دوم زقى و علامت آن ثقل و بزرگى شکم و درخشندگى پوست آن و شکم مثل مشک پرآب بود چون دست بر آن نهند یا از پهلوبه‏پهلو شوند از ان آواز آب آید سوم طبلى علامت آن بزرگى شکم که بآن ثقل نباشد و بر آمدن ناف بود و چون دست بر شکم برنهند آواز طبل آید علاج تقلیل غذا کنند و اکتفا بر آب یخنى نمایند و اگر نتواند اندکى کهچرى‏مونگ خورند و بجائ آب عرق عنب الثعلب یا آب آهن‏تاب‏ اندک اندک نوشند و دبید الورد و مانند آن همراه شیره عنب الثعلب و شیره تخم کثوث بشربت دینار و یا به گلقند و شربت بزورى خورند و شیر شتر با نبات و یا همراه شربت بزورى و شربت دینار بسیار مفید بود و گاهى دبید الورد و مانند آن همراه شیر شتر داده مى‏شود و شیر شتر از چهار دام شروع کنند و سه روز بهمین قدر اکتفا نمایند و بعد از سه روز یک یک دام بیفزایند تا بیک رطل نهایت بدو رطل رسانند و دادن چهل روز یا کم و زیاده موقوف بر راى طبیب است و بول شتر نیز همین‏طور مى‏دهند و هرگاه که شیر شروع کرده شود و در غذا کم باید کرد تا آنکه یک وقت غذا و یک وقت شیر باشد و تا مرض مستحکم نشود دادن شیر جائز نیست وقتى‏که شیر دوشیده شود همان وقت بخورند والد شریف سفوف غافث تالیف جد امجد بعد هضم همراه شیر استعمال مى‏فرمودند و قرشى گفته که تریاق فاروق بقدر نخود خوردن هم نافع است و گفته‏اند که گوشت موش صحرائ را خشک کرده بکوبند و دو درم بدهند استسقاء لحمى را مفید بود ضماد سنبل الطیب استعمال کنند و اگر باستسقا حرارت باشد قرص زرشک و کلکلانج بارد همراه آب کاسنى سبز مروق و آب عنب الثعلب سبز مروق با شربت بزورى یا سکنجبین بزورى باید داد و واجب است که عنب الثعلب سیاه نباشد و ترکیب دادن و قدر شربت آب کاسنى مروق و آب عنب الثعلب مروق مانند شیر شتر است مگر مسهل فلوس به‏طورى‏که در ماء الجبن مى‏دهند درین هم مى‏دهند اگر در استسقا اسهال هم باشد آب بارتنگ سبز مروق با رب به شیرین‏

 

مخازن التعلیم / 202 / سحج ..... ص : 202

آنست که اخلاط حاره حریفه که بامعا ریزد و امعا خراشیده شود و آن خلط خراشنده یا صفرا بود که بر امعا مى‏ریزد و صفرا قرحه در چهارده روز مى‏کند و علامتش آنست که صفرا مختلط با براز و خراط امعا برآید و لذع مقعد نماید و اسلم قرحه آنست که در امعاء غلاظ باشد و علامتش آنست که درد زیر ناف بود و خراط امعا غلیظ برآید و درد باشدت نباشد و اگر در امعاء و فاق بود درد شدید حوالى ناف باشد و خراط امعا رقیق آید علاج اگر ماده در امعاء غلاظ باشد تنقیه صفرا از حقنه بارد مناسب بود و اگر در امعاء و فاق باشد از مسهل بارد بهتر بود و اگر قوت قوى باشد فصد باسلیق نمودن نزد احقر نیز مضائقه ندارد و درصورتى‏که ماده منصبه شدید الحدة باشد دادن مخدرات هم مفید بود و بعد از تنقیه تقویت امعا از قرص طباشیر قابض و شربت انار کند و انار و سیب تناول نماید و هرچه مقوى معده باشد مقوى امعا نیز بود بحسب احتیاج از انها استعمال کند و ضماد اقاقیا استعمال کند و خوردن دوغ آهن‏تاب‏ نیز مفید بود پس هرگاه ماده از انصباب بایستد علاج سحج از بزور بارده لعابیه برشته با شربت بنفشه و ادویه مغرّیه که در زحیر مذکور خواهد شد باید کرد و اگر از انصباب بلغم بود و بلغم در یک ماه قرحه مى‏کند علامت آن کثرت ریاح و قراقر و درد ملائم باشد و با خراط امعا بلغم خارج شود و این قسم اکثر بعد از نوازل مى‏باشد علاج آن استفراغ بلغم کند و منع انصباب آن نماید بعد از ان علاج سحج از چارتخم و سفوف مقلیاثا نماید و اگر از

 

مخازن التعلیم / 203 / زلق الامعا ..... ص : 203

گویند اگر سبب آن رطوبت مزلقه باشد که بواسطه آن ثفل در امعا مکث نکند علامت آن خروج رطوبت بود با ثفل قلیل الهضم و معده از آفت خالى باشد علاج آن تنقیه از مسهل حار و حب ایارج کنند بعد از ان سفوف و اقراص قابضه خورند و سفوف مقلیاثا نیز نافع است و زلق الامعا یا بسبب شهره و قرحه باشد که در امعا حادث شود و چون غذا بدو رسد زود مندفع گردد علامت او آنست که با ثفل غیر منهضم صدیدى رقیق باشد و وقتى‏که طعام از معده بامعا رود درد محسوس شود علاج آن فصد کند و چارتخم بروغن بادام چرب نموده بخورد و ادویه مغرّیه مانند صمغ عربى و نشاسته و کتیرا بریان کرده همراه لعاب بهدانه و لعاب ریشه خطمى در گلاب و عرقیات برآورده چارتخم بروغن بادام چرب کرده بخورد و غذا سویق شعیر و برنج یا عدس و روغن بادام تناول کند و یا بسبب انصباب صفرا باشد که بسبب لذع وى آنچه در امعاست دفع گردد علاج آن قى نماید و تنقیه صفرا از هلیله زرد و شربت درد مکرر کند اما باید که بالاى آن آب سرد بخورد تا اعانت بر اسهال کند بعد از ان قرص طباشیر قابض و مانند آن بخورد و خونى که بسبب انفتاح عروق امعا آید علامت او آنست که با آن علامت اسهال کبدى و بواسیر و سحج نباشد علاج آن فصد باسلیق کنند و بعد از ان قابضات با ادویه مغرّیه خورند و مده که در امعا بعد انفجار ورم آید ماء العسل و قندآب خورند و اگر گرمى باشد آش جو مناسب بود بعد از ان ادویه مدمله که در نفث الدم مذکورست بخورند و شیر آهن‏تاب‏ بخوردن دهند و اسهالى که از جمیع بدن بود و یا از ذوبان اعضا

 

مخازن التعلیم / 204 / زلق الامعا ..... ص : 203

باشد علامت آن التهاب و تپ دق و بدبوى براز و اختلاف الوان براز و دسومت آن بود و در معده و جگر و امعا هیچ آفت نباشد و این قسم مانند تپ دق علاج‏پذیر نیست و اگر بسبب اجتماع اخلاط فاسد در عروق و اعضا بود درین قسم نیز اختلاف الوان براز مى‏باشد لیکن مریض بعد از اسهال در خود خفت و راحت مى‏یابد پس مى‏باید که این اسهال را بند نکنند و اسهال بحرانى که در روز بحران مى‏افتد نیز همین قبیل بود و آن را نیز بند کردن خطاست و خوردن آب و همچنین آب گوشت بصاحبان اسهال ضرر دارد پس اگر چاره نباشد اندک‏اندک آب آهن‏تاب‏ یا عرق بارتنگ و عرق عنب الثعلب دهد و شورباى کبوتر یا دراج با مصالحه قابضه بخوراند قرشى گفته که پنیر کهنه را مکرر از آب بشویند و خشک نموده بریان کند و یک مثقال باشربه مناسبه دهد بسیار نافع بود و تنویم انفع اشیاست از براى کسى که اسهال دارد و حمام و دلک و قئ و ادرار نیز از حابسات اسهال است و گذاشتن شاخها قریب چهار ساعت بر شکم مریض از مجربات بوعلى سیناست دواى که از براى جمیع انواع اسهال که با حرارت باشد مفید بود شیره خرفه سیاه بریان در عرق کیوره و گلاب و عرق گاوزبان برآورده شربت سیب ترش شربت صندل و یا شربت انار ترش و بارتنگ داخل کرده بخورد و اگر خوف مغص باشد اسپغول در روغن بادام چرب کرده اضافه کند و بخورد و ضماد زرورد استعمال نماید و غذا آش جو از جو بریان بخورد و هرگاه حرارت کم شود قوابض قویه دهد و اگر ماده بارد باشد قرص عود بخورند و دواء سماق بخورند و چها را چون بریان کرده بخورند حابس اسهال است خصوص با افیون در قطع آن مجرب و آزموده است‏

 

مخازن التعلیم / 258 / گزیدن سگ دیوانه ..... ص : 257

علامت گزیدن سگ دیوانه است و همچنین اخروت را بکوبند و یک شب بر زخم بندند و در پیش مرغ اندازند اگر نفرت کند و یا بخورد و بمیرد علامت گزیدن سگ دیوانه است علاج آن بعد از تدبیر کلى جراحت را تا بچهل روز ملتحم شدن ندهند و خروس بندند و ادویه جذابه را ضماد کنند و نمک و تراتیزک و آب چقندر و بول انسان و خاکستر تاک را با سرکه بسرشند و طلا نمایند جذب قوى مى‏کند پس از ان مراهم اکاله مثل مرهم زنگار نهند و این تدبیر در ابتداست اما چون یک هفته بگذرد اگر امتلاء خون‏ست فصد باید کرد و تنقیه سودا بعد از نضج مکرر باید نمود و ماء الجبن باید داد و تقویت اعضاء رئیسه از واجبات است و در تفریح و ترطیب مانند صاحب مالیخولیا سعى کنند و غذاى چرب و گوشت مرغ و بزغاله فربه خورند و شیر و شراب کهنه بنوشند و آب آهن‏تاب‏ مناسب‏ست و از جماع و خوردن ترشى‏ها و هواى سرد بسیار پرهیز نماید و گاه‏گاه در طعام او سیر و پیاز باید کرد و حیله نمایند که آب خورد و الا بیم هلاکتست و چون ظرف آب از پوست کفتار باشد از خوردن آن اجتناب نمى‏کند و بدستور ظرفى که از جلد سگ دیوانه ساخته باشند نیز پرهیز نمى‏کند و آب نیل از مجربات است و شراب ممزوج به آب نیمگرم بسیار نافع‏ست و در آب گرم نشستن و بول کردن در ان بسیار مفیدست و پنیرمایه خرگوش و بز نیز نافع‏ست و اگر آهک آب نادیده یک دام نوشادر دو دام باریک سائیده در یک نیم پاؤ آب بیندازند و یک حصه آن در تمام روز بنوشند و همچنین دو حصه دیگر در روز دوم و سوم خورند بسیار نفع دهد مکرر بتجربه شخصى معتبر رسیده و اگر نبات سرخ‏رنگ بقدر ناخن در قند سیاه حب بسته بلع نماید فائده مى‏کند و مستى که نبات مشهور است بقدر یک توله در آب سائیده دهند موجب نجات‏ست و جنطیانا و شونیز درینباب عجیب‏ست و حکیم کاشفا گفته که بهتر از پیاز در علاج سگ دیوانه هیچ‏چیز نیافتم طریق آن آنست که نیم من پیاز را آب گرفته در سه شبان روز بیاشامند و تدهین سر و بینى با روغن بنفشه و کدو مفید بود و اگر جگر سگ دیوانه را بر موضع گزیدن او نهد یا بریان کند و بخوردن دهد سود دارد و تریاق کبیر و تریاق اربعه سودمند بود و همین‏ست علاج‏

 

                                    



برچسب‌ها: آهنآبدوغشیرآهنتاب
[ دوشنبه 93/11/6 ] [ 7:27 عصر ] [ گروه نویسندگان ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب