آهن نوشدارو فنجنوش قسمت دوم
، مخزن الادویه (طبع جدید) / متنجلد1 / 878 / فصل الفاء مع النون ..... ص : 878
فنجنوش: معرب پنجنوش است که عبارت از خبث الحدید و هلیله و بلیله و آمله و عسل باشد و اسم معجون مرکب از آنها است و آن را ممد الحیوة نامند و نسخ آن در قرابادین ذکر یافت.
، معجون خبث الحدید و فنجنوش رنگ را سرخ و صاف کند.[25]
، ، ، ، ، ،
منهاج البیان فی ما یستعمله الإنسان ؛ ص632
[1734] فنجوش[26]:
هو دواء مرکّب یسمّى فردوس الحکمة فی الطب ؛ ص131
دواء مجرب ذکر إصطفن و الإسکندروس أنه من عطیة اللّه، ینفع من القروح و الظفر و ضعف البصر و نزول الماء قبل أن ینزل [27]
فردوس الحکمة فی الطب ؛ ص322
صفة دواء یسمى عطیة اللّه و یسمیه العجم الفنجنوش وجد ذلک فی خزائن الملوک نافع من السموم و یحفظ الصحة إذا شرب فی الربیع و الشتاء فی کل شهر أسبوعا و یدفع ریاح البواسیر و فساد مزاج البدن و یصفی اللون و یقوی على الباه و ینزل البول.
أخلاطه إهلیلج أسود و بلیلج و آملج و وج و زراوند مدحرج و الطویل و ششقال و هال و قاقلة و قرنفل و بزر الرازیانج و زنجبیل و سمسم غیر مقشر من کل واحد ستة آواق و سنبل و جوزبوا و تربد و من الفو و المو و الدوقوا و الأسارون و بزر الکرفس جبلی و فراسیون من کل واحد أوقیتین نانخواه و لباب القمح و الکراث و توذری أبیض و خشخاش و زرنباد و درونج و عروق و زرشک و حماما و عاقر قرحا و طباشیر و سسالیوس و الحلتیت المنتن و کمون کرمانی من کل واحد ثلاثة آواق و من الشل و الفل و البل و دارصینی و شیطرج هندی و شیطرج فارسی و فلفلمؤی و أشنة و سعد و أصل النینوفر و قرفه و دار فلفل و جند بیدستر من کل واحد وزن خمسة آواق جاوشیر و سکبینج من کل واحد أربعة آواق قشور عروق الکرفس «عروق الکبر» ثمان آواق خبث الحدید النقی الذی قد سحق.
ثلاثة أسابیع بالماء و العسل و الخل و السکر و ذلک أن تأخذه فتنقعه فی الخل یوما و لیلة و تخرجه من الغد و تنقعه فی ماء السکر یوما و لیلة ثم تخرجه فتنقعه فی الماء[28]
مادة البقاء فی إصلاح فساد الهواء و التحرز من ضرر الأوباء ؛ ص513
صفة دواء معجون یسمى عطیة الله تبارک و تعالى،
وجد فی خزانة بعض الملوک، ذکر بعض علماء الأطباء فی ذکر منافعه أنه یورث شرابه صحة الأبدان، و دوام السلامة من الأمراض الکائنة من فساد الهواء و الأعلال الحادث فی الأوباء إذا شرب منه فی فصل الربیع و فصل الشتاء فی حال الصحة و السلامة فی کل شهر أسبوعا و کان أخذه فی ذلک الأسبوع على التدریج کالذی ذکرناه و رسمناه فی شرب الدریاق الأکبر و المثرودیطوس، و أنه یحفظ على مستعملیه صحة أبدانهم و یدیمها لهم، و یدفع عنهم مضرة السمومات القاتلة و ینقذهم منها بإذن الله، و ینفع من جمیع أرواح البواسیر و له فی النفع من هذا المرض خاصیة قویة، و ینفع من أوجاع المفاصل و النقرس البارد السبب[29] و من فساد المعدة، و یقوی ضعفها، و ینفع من فساد المزاج الکائن من البرد و الامتلاء، و من الفالج و اللقوة، و من جمیع الأمراض الباردة و یصفی اللون و یحسنه، و یحرک شهوة الباه و یقویها، و یزید فی المباضعة، و یشهی[30] الطعام، و یدر البول، و منافعه کثیرة، الشربة منه مثل البندقة غدوة على الریق ثم لا یأکل آخذه شیئا من الطعام حتى یمضی الطعام، حتى یمضی ثلاث ساعات من النهار، ثم یتغذى بلحم فروج أو دراج أو طیهوج، و ینبغی للمتطبب المتولی
مادة البقاء فی إصلاح فساد الهواء و التحرز من ضرر الأوباء، ص: 514
لسقیه أن یدبره تدبیرا معتدلا و ینقی علیه من التخم و النصب و سائر ما یخافه علیه من الضرر.
أخلاطه: یؤخذ من لحاء الإهلیلج الهندی الأسود الکبار اللحم و بلیلج و شیراملج و زراوند مدحرج و زراوند طویل و شقاقل خراسانی و هال بوا و قاقلة کبار مقشرة و قرنفل و زهر البابونج و لب حب الأترج الحامض الحماض مجففا و زنجبیل صینی و سمسم بقشرة غیر منقى من کل واحد ست أواقی، و جوز بوا و سنبل الطیب و تربد أبیض مصمغ و مو أصفر و دوقوا/ و أسارون و بطراسالینون و فربیون من کل واحد أوقیتان، و نانخواه و نشاستج الحنطة و بزر الکراث البستانی المشدود فی البقل و توذریج أبیض و بزر الخشخاش الأبیض و زرنباذ و درونج و أصول عروق الزرنیک و هو أصول الستج الأصفر و حماما حمراء ذهبیة منقاة من عیدانها و عاقر قرحا مغربی و طباشیر أبیض و سیسالیوس، و حلتیت منتن، و کمون کرمانی من کل واحد ثلاث أواقی، و من الشل و هو السفرجل الهندی، و القل و البل و هما دواءان هندیان، و دارصینی الصین و شیطرج هندی، و شیطرج فارسی، و فلفلویه، و أشنة بیضاء مطحونة منخولة مبخرة و سعد کوفی و أصول النیلوفر مجففا، و دار فلفل غلیظ، و فلفل أسود و قرفة القرنفل و جندبادستر من کل واحد خمسة أواقی، و جاوشیر و سکبینج من کل واحد أربع أواقی، و من قشور الکرفس البستانی ثمان أواقی، و من خبث الحدید الجید النقی المسحوق المنخول المربّب ثلاثة أسابیع، یربب أسبوعا منها بالماء و السکر، و أسبوعا ثانیا
مادة البقاء فی إصلاح فساد الهواء و التحرز من ضرر الأوباء، ص: 515
بالماء و عسل[31] النحل و أسبوعا ثالثا بالخل، و ذلک أن یبتدأ فی عمله فیدق و ینقع یوما فی خل خمر ثقیف، و یربب به تربیبا جیدا، و یغسل منه و یجفف و ینقل من الغد إلى التربیب بالسکر فیربب به، و ینقل فی الیوم الثالث إلى الماء و العسل فیربّب به، فلا[32] تزال تنقله کذلک فی کل یوم إلى نوع من هذه ثلاثة[33] الأنواع و ترببه به مدة ذلک الیوم إلى أن تتم هذا الفعل به ثلاثة أسابیع، ثم تجففه فی الظل، و یسحق بعد جفافه حتى یصیر بمنزلة الکحل، و تدق سائر الحوائج و تنخل بمنخل الحریر، ثم یوزن من الحوائج بعد نخلها و خلطها ثلاثة أجزاء، و من خبث الحدید المدبر جزء و یلت الجمیع بسمن البقر الطری أو بدهن اللوز الحلو الطری، و یعجن بعسل نحل نقی البیاض قد نزعت رغوته و أحکم عقده و أضیف إلیه فی حال عقده من الفانیذ الخزاینی بوزن ما یدخل فیه من الخبث المدبر، یذاب الفانیذ بشیء من الماورد و یسکب على العسل فی حال عقده و یعقد معه ساعة ثم تخلط الأدویة و تعجن به عجنا جیدا، و لیکن العسل و الفانیذ جمیعا بوزن حوائج الدواء مرتین، و یرفع فی ظرف برنیة غضار محکمة الطلی ملساء الداخل خضراء جدیدة لم تستعمل، و یشد رأسه بجلد سلیم، و یختم علیه و یدفن فی الشعیر ستة/ أشهر ثم یخرج و یستعمل عند الحاجة إلیه، نافع عجیب الفعل بإذن الله، و هو من کبار معجونات الهند.[34]
التصریف لمن عجز عن التألیف ؛ ص893
و من الأدویة المرکبة، هبة اللّه[35] [36]
التصریف لمن عجز عن التألیف ؛ ص893
دواء یسمى عطیة اللّه.[37]
مفتاح الطب و منهاج الطلاب / 156 / المرکبة: ..... ص : 154
الفنجنوش، اسم فارسى لخبث الحدید، و هو معجون یسمّى عطیّة اللّه.
القانون فی الطب (طبع بیروت) ؛ ج4 ؛ ص459
دواء یسمى عطیة الله: هذا الدواء وجد فی خزانة ملک، یقولون أنه نافع من البواسیر و فساد المعدة، و الأبردة، و یشهّی الطعام و الجماع، و یدرّ، و یحفظ الصحة إذا شرب فی زمان الربیع أو الشتاء ثلاثة أشهر فی کل جمعة من کل شهر.
أخلاطه: یؤخذ من الهلیلج الأسود، و البلیلج و الأملج، و الوجّ، الزراوند المدوّر، و الزراوند الطویل، و الشقاقل، و الهال، و القاقلة، و القرنفل و حبّ البابونج، و الزنجبیل، و سمسم غیر منقى من کل واحد وزن ست أواق. و من جوزبوا و السنبل و التربد الأبیض و المو و الفو و الدوقوا و الاسارون و بزر الکرفس الجبلی، و الأوفربیون من کل واحد وزن أوقیتین. و من السنى و هو النانخواه، و لباب القمح و بزر الکراث، و الثودری الأبیض، و الخشخاش، و الزرنباد و الدرونج، و عروق الزرشک، و الحماما و العاقرقرحا، و الطباشیر و السیسالیوس، و الحلتیت المنتن، و الکمّون الکرمانی من کل واحد ثلاث أواق. و من الشل، و الفل، و البل، و الدارصینی، و الشیطرج الهندی، و الشیطرج الفارسسی، و الفلفلمویة، و الأشنة، و السعد، و أصل النیلوفر، و الدارفلفل، و قرفة الطیب و الجندبیدستر من کل واحد وزن خمس أواق. و من الجاوشیر و السکبینج من کل واحد وزن أربع أواق، و من قشور أصل الکرفس ثمان أواق. و من خبث الحدید المنقّى المسحوق المربى ثلاثة أسابیع أسبوعاً بالسکر،[38]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ فهرستج7 ؛ ص14
معجون بخشش خدا (عطیة اللّه) 286[39]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج7 ؛ ص286
93- معجونى که نامش بخشش خدا (عطیة اللّه) است
چنانکه شنیدهام این دارو را در گنجینه یکى از پادشاهان پیدا کردهاند. طبیبان درباره این دارو گویند: در علاج بواسیر، فاسد و تباه شدن معده و سرمازدگىها بسیار خوب است. گویند اشتهاى خوراک و اشتهاى جماع را برانگیزد، ادرارآور است، نگهبان سلامت بدن است به شرطى که سه ماه زمستان یا سه ماه بهار روزهاى جمعه از هر ماهى آن را بخورند.
داروهاى این بخشش خدایى از قرار زیرند:
نسخه هلیله سیاه، بلیله، آمله، سوسن زرد، زراوند غلتان، زراوند دراز، شقاقل، قاقله ریز، قاقله درشت، میخک، ثمر بابونه، زنجبیل و کنجد پاک نشده از هریک شش اوقیه، جوزبویا، سنبل، تربد سفید، مو، بلسکى، تخم زردک بیابانى، برباله، بزر کرفس کوهى و شیر گیاه شیر سگ هریک دو اوقیه، ننه حوا، مغز گندم، بزر گندنا (تره)، تودرى (قدومه سفید)، خشخاش، زنجبیل بیابانى، درونه، ریشه درخت زرشک، حماما (هل)، عاقرقرحا، تباشیر، کاشم- که نوعى انگدان است- صمغ انگدان بدبو و زیره کرمان از هریک سه اوقیه، شل (ثمر گیاهى است به اندازه فندق و رهاورد هند است و آن را به هندى نامند)، فل (ثمر گیاهى هندى است که به ثمر نیلوفر شبیه است) و بل
قانون (ترجمه شرفکندى)، ج7، ص: 287
(خیار هندى درشتتر از ثمر کبر که مغزش تلخ و بزرش دارویى است) از هریک از این شل و فل و بل، پنج اوقیه، دارچین، گیاه خلال دندان هندى، گیاه خلال دندان ایرانى، فلفلمویه، دوال (اشنه)، مشک زمین، بیخ نیلوفر، فلفل دراز، قرفه خوشبوى و گند بیدستر از هریک پنج اوقیه، جواشیر (گاوشیر) و سکبینه هریک چهار اوقیه، پوست بیخ کرفس هشت اوقیه.
همه این داروها را کوبیده و ساییده و بیخته آماده کن! آنگاه ریمآهن را در شکراب سه هفته بخیسان و هفته چهارم بگذار که در عسلاب خیس شود. روز اول هفته پنجم آن را در سرکه انداز و روز دوم از این هفته پنجم در شکراب باشد و روز سوم به عسلاب منتقل شود و همین دستور سه هفته دیگر دوام یابد. بعد از آنکه هشت هفته گذشت و این همه بلاها سر ریمآهن آوردى بیرونش بیاور و در سایه خشکش کن و بکوب اما بکوب و چنان آن را بساى که مانند سرمه به چشم کشیدنى شود.
داروهاى سابقا ساییده و بیخته را که آماده شدهاند، به سه جزء به حساب آور که جزء چهارم آن ریمآهن خشکیده در سایه و ساییده و بیخته باشد.[40]
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج7 / 446 / 42 - علاج ناتوانى معده ..... ص : 446
داروى قیوماى طبیب- که مرهم براى ناتوانى کبد و معده ذکر شده است- گوارشى عود- که گرمى طبیعى به معده مىبخشد- معجون نمک هندى، دارویى به نام بخشش خدائى (عطیة اللّه)- که کفلمه شود- گوارشى خوزى (خوزستانى)، گوارشى که براى از بین بردن فساد معده به صورت کفلمه از آن یاد شده است.
منهاج البیان فی ما یستعمله الإنسان / 632 / [1734] فنجوش: ..... ص : 632
هو دواء مرکّب یسمّى عطیة اللّه، و یسمیه الفرس فنجنوش، و هو جوارش الخبث.
منهاج البیان فی ما یستعمله الإنسان / 632 / [1735] فواخت: ..... ص : 632
(6)- فنجوش: هو معجون معروف یسمى عطیة اللّه، و الفنجنوش اسم فارسی لخبث الحدید، سمی هذا المعجون به لأن معظم أدویته الخبث المدبر. ینظر: فردوس الحکمة: 464، و أقرباذین القلانسی: 50. و هذا الدواء ساقط من باقی النسخ.
طب أکبرى ؛ ج2 ؛ ص1335
جوارش فنجیوش:
هلیله، بلیله، شیر آمله، فلفل، دار فلفل، زنجبیل، سعد، شیطرج هندى و سنبل، هریک ده درم؛ تخم شبت و تخم گندنا، هریک چهار درم؛ خبث الحدید مدّبر، صد درم، همه را کوفته و بیخته و با عسل کف گرفته و روغن گاو که به قدر نیاز باشد بسرشند و
طب أکبرى، ج2، ص: 1336
در ظرفى بدارند و بعد از شش ماه مصرف کنند این دارو در تقویت معده و باه و دفع بواسیر و سرعت انزال و نیکو کردن رنگ چهره مفید است و به جهت ارج والایش آن را «عطیة اللّه» هم نامیدهاند.[41]
خلاصة الحکمة ؛ ج3 ؛ ص310
نوش دارو: بدان که انوش دارو، لغت فارسى و معنى آن دواى هاضوم است. و وجه تسمیه این معجون با نوش دارو آن است که جمیع انوش دارو از جوارشات است، یعنى گوارنده طعام و بعضى گفته که معنى انوش دارو عطیة الله است، یعنى دوایى که حقتعالى عطیه کرده به بندگان خود. و بعضى گفته که انوش دارو اسم است از براى آمله و هلیله و بلیله و خبث الحدید و عسل و لهذا معجونى که مرکب از این پنج جزء باشد آن را پنجنوش گویند و معجون آمله را نیز مسمّا به اسم انوش دارو نمودهاند به جهت آن که اصل و عمود در آن آمله است که آن عمده این پنجنوش است، پس معنى دارو دواء الاملج است.
قرابادین کبیر ؛ ص1101
[عطیة الله]
فصل در ذکر عطیة الله بدانکه عطیة اللّه دواى شریف است بنابراین این ادویه را عطیة اللّه نامیدهاند و ساخته این دوا با نسخهاش در خزانه یکى از ملوک یافتهاند شیخ رئیس کویند که مرقوم بود در نسخهاش که این دوا نافعست از براى بواسیر و فساد معده و سردى مزاج و اشتهاى طعام و اشتهاى جماع اورد و ادرار کند و موجب حفظ صحة است و چون خورده شود در زمان بهار و زمستان سه ماه در هر جمعه از هر ماه
صنعت آن
هلیله سیاه پوست بلیله امله منقى وجّ ترکى زراوند مدحرج زراوند طویل هیلبوا قاقله کبار شقاقل مصرى قرنفل تخم بابونه زنجبیل و کنجد سیاه غیر مقشر از هریک شش اوقیه جوزبوا تربد سفید سنبل الطیب موفو دوقو اسارون تخم اسارون تخم کرفس کوهى فرفیون از هریک دو اوقیه نانخواه نشاسته کندم تخم کندنا تودرى سفید خشخاش زرنباد درونج عقربى پوست بیخ زرشک حماما عاقرقرحا طباشیر سفید بزر سیسالیوس حلتیت منتن زیره کرمانى از هریک سه اوقیه سنبل فلفل دارچینى شیطرج هندى شیطرج فارسى فلفلمویه اشنه سعد کوفى اصل نیلوفر دارفلفل قرفة الطیب جندبیدستر از هریک پنج اوقیه جاوشیر سکبینج از هریک چهار اوقیه پوست بیخ کرفس هشت اوقیه خبث الحدید تنقیه کرده که سه هفته آن را پرورده باشند یک هفته با سرکه و یک هفته با آب و عسل و یک هفته باز بسرکه تا ابتدا کرده و از سرکه کرفته بخیسانند آن را یک روز در سرکه و یک روز در شکر و یک روز در ماء العسل و سه هفته دیکر این کار را بکنند بداین طریق که ذکر شد پس آن را در سایه خشک کرده بسایند تا مانند غبار شود و باقى ادویه را کوفته و بیخته بازاى هر سه جزو از ادویه یک جزو از خبث الحدید مدبر مذکور داخل کرده مجموع را با روغن کاو با روغن بادام تازه شیرین چرب نموده بعسل جیّد خشبو و خوش طعم بقدر حاجت و فانیذ سنجرى بوزن خبث الحدید معجون سازند باین نحو که اول مرتبه فانیذ را بکدازند و عسل صافى را در آن داخل نمایند و بجوشانند و کف آن را بکیرند تا بقوام آید پس ادویه را بان بسرشند و در سبوى سبز لعابدار چینى کرده سر آن را کرفته در جو دفن کنند و شش ماه بکذارند پس بخورند از آن مقدار عفصى صبح ناشتا و بعد از آن تا سه ساعت هیچ نخورند پس غذا بخورند غذاهاى معتدل در کرمى و سردى و پرهیز نمایند از چیزى که موجب تخمه باشد و سایر تدابیر در اغذیه که خوف خدر داشته و زعم بعضى از اطبّا آنست که این معجون بازمیدارد شر سمّ قاتل را از بدن باذن اللّه تعالى و مورث صحة از جمیع امراض و علل است و حفظ صحة میکند و این ترکیب پنجاه و سه جزو است با روغن کاو بغیر فانیذ و عسل و وزن اجزا بغیر از فانیذ و عسل و روغن کاو و خبث الحدید هفتاد و سه اوقیه و فانیذ مثل خبث الحدید و مزاجش کرم و خشک است در دو درجه و نیم
صنعت عطیة اللّه بنسخه دیکر
هلیله سیاه پوست هلیله امله منقى وجّ ترکى زراوند مدحرج زراوند طویل شقاقل مصرى دانه هیلبوا دانه قاقله کبار کل بابونه زنجبیل کنجد مقشر از هریک نه مثقال جوزبوا سنبل الطیب تربد سفید مرمکى صافى فوة الصبغ دوقو اسارون قرنفل فطراسالیون فرفیون از هریک سه درم زرنباد درونج عقربى پوست بیخ زرشک نانخواه تخم کندنا تودرى کلکون تخم خشخاش حماما عاقرقرحا طباشیر سفید حلتیت بزر سیسالیوس زیره کرمانى از هریک چهار مثقال و نیم بل هندى شیطرج هندى فلفل مویه اشنه سعد کوفى بیخ نیلوفر دارفلفل قرفة الطیب دارچینى جندبیدستر از هریک هفت مثقال و نیم جاوشیر سکبینج از هریک شش مثقال پوست بیخ کرفس دوازده مثقال خبث الحدید سه صد مثقال خبث الحدید را دو سه هفته در شراب قند نکاه دارند و بعد از آن براورده یک هفته در ماء العسل بکذارند و بعد از آن براورد یک هفته در سرکه انکورى نکاه دارند و بعد از آن براورده باز یک شبانه روز در سرکه تازه بکذارند و بعد از آن باز سه روز در شراب قند بکذارند و بعد از آن براورده سه روز در ماء العسل نکاه دارند و بعد از آن باز از ماء العسل براورده در سایه خشک نمایند و بر روى سنک سماق آن را صلایه بلیغ نمایند که مثل سرمه کردد و باقى ادویه را کوفته و بیخته سه وزن ادویه و یک وزن خبث الحدید را باهم امیخته بروغن کاو یا روغن بادام شیرین چرب نموده و بوزن مجموع فانیذ در کلاب حل کرده و دو برابر ادویه عسل سفید مصفّى داخل کرده بقوام لائق اورند و ادویه را بدستور مقرر معجون سازند و سرد کرده در مرتبان چینى کرده شش ماه در میان جو نکاه دارند و بعد
قرابادین کبیر، ص: 1102
از شش ماه استعمال نمایند شربتى یک مثقال[42]
، و یسمیه الفرس فنجنوش، و هو جوارش الخبث.[43]
منهاج البیان فی ما یستعمله الإنسان ؛ ص632
[1734] فنجوش[44]:
هو دواء مرکّب یسمّى عطیة اللّه، و یسمیه الفرس فنجنوش، و هو جوارش الخبث.[45]
منهاج البیان فی ما یستعمله الإنسان ؛ ص632
(6)- فنجوش: هو معجون معروف یسمى عطیة اللّه، و الفنجنوش اسم فارسی لخبث الحدید، سمی هذا المعجون به لأن معظم أدویته الخبث المدبر. ینظر: فردوس الحکمة: 464، و أقرباذین القلانسی: 50. و هذا الدواء ساقط من باقی النسخ.[46]
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب ؛ متن ؛ ص328
جوارش فنجوش
جهت استرخاء معده و ریاح بواسیر و فساد مزاج و سماحت لون و ازدیاد باه نافع است.
[صفت آن:] هلیله، بلیله، شیر آمله، فلفل، دارفلفل، زنجبیل، سعد، شیطرج هندى، سنبل (هریک ده درم)، تخم شبت، تخم گندنا (از هریک چهار درم)، خبث الحدید مدبر (صد درم)، کوفته، بیخته، به عسل منزوع الرغوه و سمن بقر که به قدر حاجت باشد بسرشند و در ظرفى بدارند و بعد شش ماه به عمل آرند شربتى دو درم. و اگر مشک (نیم درم) نیز داخل سازند روا است.
و تدبیر خبث الحدید که به پارسى فنجوش گویند آن است که براده آهن باریک ساخته به سرکه انگورى یا شراب ریحانى تر کرده ادنى مرتبه یک هفته و نهایت شانزده روز همچنانتر دارد پس در سایه خشک کرده و در مغرقه آهنى بریان نموده به کار برند و اگر بعد بریان کردن به روغن بادام یا روغن گاو که هم چند خبث الحدید بود صلایه چمچه بلیغ کرده به عمل آرند اولىتر است و برین تقدیر حاجت به آمیختن روغن دیگر وقت اختلاط عسل نیست.
و از آنکه جزء اعظم این جوارش، فنجوش است جوارش مذکور نیز به همین اسم مسمّى شده.[47]
متن و ترجمه کتاب قانونچه فی الطب ؛ متن ؛ ص328
جوارش فنجوش
جهت استرخاء معده و ریاح بواسیر و فساد مزاج و سماحت لون و ازدیاد باه نافع است.
[صفت آن:] هلیله، بلیله، شیر آمله، فلفل، دارفلفل، زنجبیل، سعد، شیطرج هندى، سنبل (هریک ده درم)، تخم شبت، تخم گندنا (از هریک چهار درم)، خبث الحدید مدبر (صد درم)، کوفته، بیخته، به عسل منزوع الرغوه و سمن بقر که به قدر حاجت باشد بسرشند و در ظرفى بدارند و بعد شش ماه به عمل آرند شربتى دو درم. و اگر مشک (نیم درم) نیز داخل سازند روا است.
و تدبیر خبث الحدید که به پارسى فنجوش گویند آن است که براده آهن باریک ساخته به سرکه انگورى یا شراب ریحانى تر کرده ادنى مرتبه یک هفته و نهایت شانزده روز همچنانتر دارد پس در سایه خشک کرده و در مغرقه آهنى بریان نموده به کار برند و اگر بعد بریان کردن به روغن بادام یا روغن گاو که هم چند خبث الحدید بود صلایه چمچه بلیغ کرده به عمل آرند اولىتر است و برین تقدیر حاجت به آمیختن روغن دیگر وقت اختلاط عسل نیست.
و از آنکه جزء اعظم این جوارش، فنجوش است جوارش مذکور نیز به همین اسم مسمّى شده.[48]
برچسبها:
آهننوشداروفنجنوش