سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش جنس ظروف غذا در سلامت
 

کفگیر آهنی قسمت دوم

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) ؛ ص29

* احراق بورق*

که بوره باشد آنست که ظرف سفالى را بر اخکر کذارند و ان را در ان اندازند و بکردانند تا آنکه سوخته شود و یا آنکه قاشق آهنی‏ را کرم نمایند و بوره را ریزه‏ریزه کرده در ان اندازند و حرکت دهند و همچنین چند مرتبه قاشق را کرم نمایند تا آنکه سوخته شود و بکردد مانند خاکستر[19]

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) ؛ ص30

* رماد زجاج*

یعنی خاکستر آن بهتر آن است در کفچه آهنی‏ خوب کرم نمایند و در آب قلعی اندازند و آنچه از ان مکلس شده باشد جدا نمایند و باز تتمه را کرم نموده در آب قلعی اندازند و همچنین تا آنکه تمام مکلس کردد پس نیکو سحق نمایند که مانند هبا و غبار کردد شربتی از ان مقدار مثقالى با دوازده مثقال آب کرم براى تفتیت حصاة قوى الفعل است‏[20]

 

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) ؛ ص31

* احراق اسرب*

که آبار نامند آن است که بکیرند ده درم اسرب را و ریزه‏ریزه کنند و تنک سازند و در تابه آهنی بر روى هم بچینند و قدرى سفیدآب مسحوق و دوقبضه جوبران ریزند و بآهن برهم زنند تا تمام سرب سوخته کردد و اکر قدرى بماند باز جو قدرى بر ان بپاشند و برهم زنند و همچنین تا تمام سوخته شود* نوع دیکر* آنست که اسرب را صفحهاى نازک سازند و بر ان قدرى کبریت سوده بپاشند و سر آن را بسرپوش سفالى که در ان سوراخی باشد بپوشند و اطراف آن را بکل حکمت بکیرند و در کوزه کذارند و بدمند تا تمام آن سوخته کردد پس برآورند و بسایند و بشویند و بکار برند و از دود آن در هر دو عمل محترز باشند و باید که مقدار کبریت بازاى هر صد مثقال از پنج دانک زیاده نباشد* نوع دیکر*

آنست که اسرب صاف خالص را با قدر کوکرد بکذارند پس در بوته آهنی کرده در کوزه حدادان بکذارند و چندان بدمند که خوب خاکستر شود و شسته بکار برند

* احراق خبث الحدید*

آنست که ریم آهن را تافته تا هفت مرتبه در سرکه تطفیه نمایند

* احراق آهن و فولاد*

آنست که هریک را که خواهند براده نموده سه شبانه‏روز در بول کاو بخیسانند پس برآورده بر روى سنک به آب هلیلجات منقوع بسایند پس قرصها ساخته خشک نمایند و مجموع قرض‏ها را در دیک سفالى کذارند و بالاى آن سرپوش سفالى کذارند و اطراف آن را بکل حکمت محکم کیرند و تا یک هفته در میان سرکین کاو صحرائى کذارند پس برآورده تا ده مرتبه به آب نقوع اهلیلجات و در بین گاه گاه به آب صبر تازه نیز پس خشک نموده در ظرف سفالى کذارند و سر آن را محکم نمایند و تا هفت روز در میان آتش سرکین گاو صحرائی کذارند پس برآورده سحق نموده بکار برند و بعضی مردم در مرتبه آخر آهن را باز صلایه نموده یک شبانه‏روز در میان ماست ترش مى‏کذارند پس برآورده با قدرى نوشادر خالص محق بلیغ نموده هفت روز دیکر در میان آتش سرکین مى‏کذارند پس برآورده نرم سوده بکار مى‏برند و علامت جودت قتل فلزات آن است که بعد سودن بالاى آب ایستد و ته‏نشین نشود بزودى‏

* قتل ذهب*

بدستور مسعود بن محمد سنجرى آنست که بکیرند ذهب را و نرم براده نمایند که مانند غبار کردد و در کفچه آهنی‏ کرده اندکی اسرب سوده بر ان بپاشند و در ان آب نمک داخل نمایند و بجوشانند تا آب برود و ذهب بماند پس صلایه نموده شسته بکار برند[21]

 

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) ؛ ص46

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم)، ص: 46

برهمزنند تا تمام آن سوخته کردد و از دود آن محترز باشند تا سوخته سفیدآب کردد* نوع دیکر آنست* که هریک از ان هر دو را که خواهند در ظرف سفالى بکذارند و با کفچه آهنی‏ برهمزنند تا مانند خاکستر کردد پس در کوزه مطین کرده یک روز زیر آن آتش کنند تا سفید کردد اکر خوب سفید نشده باشد قدرى سرکه انکورى تند بر ان بپاشند و یک هفته بکذارند تا سفید کردد[22]

 

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) ؛ ص48

* اتخاذ اسرنج*

که بفارسی سرنج و بهندى سیندور خوانند بالحاء بسیار است از آن جمله آن است که سفیدآب قلعى را و یا قلعى و سرب را در تابه سفالى کرده بر روى کوره آتش نى و خاشاک کذارند و قدرى نمک بر ان بپاشند و بسیخ آهنی‏ و یا کفچه آهنی‏ برهمزنند تا سرخ کردد و هرچند آتش بیشتر دهند سرختر مى‏کردد و چون اندک سرخ کردد در دیکی کرده بر روى کوره کذارند و اطراف و زیر آن آتش برافروزند بغایت رنکین مى‏کردد[23]

 

مخزن الأدویه: دائرة المعارف خوردنیها و داروهاى پزشکى سنتى ایران (طبع قدیم) ؛ ص122

چیزى است مصنوع از قلعی و سفیداب سوخته شبیه بشنجرف اندک سوده و کمرنک‏تر از ان یعنى سرخ شکفته اندک مائل بزردى و صنعت آن را طرق بسیار است از آن جمله آن است که بکیرند سفیدآب قلعى یا قلعى و سرب را و در تابه سفالی کرده بر روى کوره آتش نى و خاشاک کذارند و قدرى نمک بر آن بپاشند و با کفچه آهنی‏ برهمزنند تا سرخ کردد و هرچند آتش بیشتر دهند سرختر کردد پس در دیکى کرده بر روى کوره کذارند و آتش بر اطراف آن برافروزند تا سوخته و بغایت رنکین کردد[24]

 

قرابادین کبیر ؛ ص519

 [احراق بورق‏]

احراق بورق که بوره باشد آن است که ظرف سفال را بر اخگر گذارند و آن را در آن اندازند و بگردانند تا آنکه سوخته شود و یا آنکه قاشق آهنى‏ را گرم نمایند و بوره را ریزه‏ریزه کرده در آن اندازند و حرکت دهند و همچنین چند مرتبه قاشق را گرم نمایند و تجدید نمایند تا آنکه سوخته شود و بگردد مانند خاکستر[25]

 

قرابادین کبیر ؛ ص520

 [احراق بورق‏]

احراق بورق که بوره باشد آن است که ظرف سفال را بر اخگر گذارند و آن را در آن اندازند و بگردانند تا آنکه سوخته شود و یا آنکه قاشق آهنى را گرم نمایند و بوره را ریزه‏ریزه کرده در آن اندازند و حرکت دهند و همچنین چند مرتبه قاشق را گرم نمایند و تجدید نمایند تا آنکه سوخته شود و بگردد مانند خاکستر

 [احراق زجاج‏]

احراق زجاج که بفارسى ابگینه و شیشه نامند آن است که بگیرند زجاج صاف سفید شفاف خالص پاکیزه از سنگ‏ریزه و خاک و غبار و نرم ساییده در کوزه مطین یا بوطه کرده سر آن را محکم بسته در طون حمام یا تنور بسیار گرم بگذارند تا آنکه سرخ گردد رماد زجاج و خاکستر آن بهتر آن است که زجاج را در کفچه آهنى‏ خوب گرم نمایند و در آب قلعى اندازند و آنچه از آن مکلس شده باشد جدا نمایند و باز تتمه را گرم نموده در آب قلعى اندازند و همچنین تا آنکه بتمام مکلس گردد پس نیکو سحق نمایند که مانند هبا و غبار گردد شربتى از آن مقدار مثقالى با دوازده مثقال آب گرم براى تفتیت حصاة قوىّ الفعل است‏[26]

 

قرابادین کبیر ؛ ص613

 [دستور تقریض آن‏]

دستور تقریض آن بدستور قرض ابریشم است که بنهایت زیره قرض نموده بکار برند زیرا که در هاون کوبیده نمیشود دستور احراق اسفنج آن است که آن را مقرض نموده در کفچه آهنى‏ کرده بر سر آتش کذارند و بکفچه آن آهنى‏ برهم‏زنند تا قابل سحق شود پس سحق نموده استعمال نمایند[27]

 

قرابادین کبیر ؛ ص615

 [دستور اتخاذ اسفیداج بطریق احراق‏]

دستور اتخاذ اسفیداج بطریق احراق آن است که رصاصین را بسیار پهن کرده و صفهاى بسیار نازک ساخته بر بالاى هم چیده بر روى هر صفحه قدرى کبریت سوده بپاشند و مقدار کوکرد باید بازاى هر صد مثقالى پنجدانک زیاده نباشد پس بآتش ملتهب کرده با پارچه آهنى‏ برهم زنند تا خاکستر شود و چیزى از سرب و قلعى نماند و از بخار آن محترز باشند که باعث غشى و هلاکت میکردد و آنچه از رصاص اسود است ابار کویند و چون بیشتر بسوزانند اسرنج میشود قسم دیکر قلعى یا اسرب را در ظرف سفالى کداخته با کفچه آهنى‏ برهم زنند تا مانند خاکستر کردد پس در دیک یا کوزه سفالى متین کرده یک روز آتش در زیر آن کنند تا سفید شود و هرکاه خوب سفید نشود باید قدرى سرکه انکورى کهنه بر آن بپاشند و یک هفته بکذارند قسم دیکر عمل اسفیداج بطریق احراق باید قلعى یا سرب را در ظرف سفالین صفایح کرده در تون و یا در تنور احراق نمایند[28]

 

قرابادین کبیر ؛ ص922

حلواى سوهان دیکر کثیر الغذا است و موافق مزاج مبرودین و مولد خون غلیظ است و درد کمر را نافع باشد و اعصاب را قوت دهد و باه را بیفزاید

صنعت آن‏

بکیرند کندم را و بدستور مزبور آن را سبز نموده در افتاب خشک سازند و آرد نمایند و یا آنکه شیره آن را بکیرند و آرد میده نصف وزن یا مساوى آن بر تقدیرى که کندم مذکور را آرد کرده باشند به آن مخلوط کرده آب را بجوش اورده اندک‏اندک آرد داخل کرده برهم زنند و بجوشانند تا آرد طبخ تمام یافته غلیظ شود و اکر شیره آن را براورده آرد میده در آن کندم شیره کشیده داخل نموده طبخ نمایند و برهم زنند تا غلیظ شود پس قدرى روغن کاو یا کاومیش تازه داغ کرده در آن داخل کرده بجوشانند تا روغن را جذب نماید پس نبات سفید بقدر مطلوب شیرینى کف آن را کرفته داخل نمایند و چندان بجوشانند که شروع کند به پس دادن روغنى که جذب کرده پس مغز بادام شیرین مقشر مغز پسته مغز کردکان مقشر فندق مقشّر مغز نارجیل مقشّر نیم‏کوفته و پاورقهاى نازک بریده داخل نمایند و برهم زنند

قرابادین کبیر، ص: 923

و بعد از لمحه از آتش برکرفته دارچینى زنجبیل دانه هیل جوزبوا بسباسه قرنفل زعفران از هریک قدرى قلیل که ذائقه را خوش آید نرم کوفته بیخته داخل کنند و قرصها سازند و اکر خواهند شکننده شود آرد سوهان و آرد خالص ساده را شیره کشیده رقیق سازند و یا آرد ساده را شیره کشیده با شیره گندم سبز در پاتیل آهنى‏ یا کفچه آهنى‏ و بوزن شیره کندم و شیره آرد شیره نبات یا شکر سفید و روغن کاو تازه خوشبو و یا کاومیش خوشبو نیز بوزن آن داخل کرده بدستور طبخ نمایند و دایم کفچه میزده باشد تا به ته پاتیل نچسبد و نسوزد و چون بسرحدّ انعقاد رسد فرود اورده ورق نموده و ادویه کوبیده و زعفران را با اندک مشک سوده ممزوج نموده بر تخته پاکیزه یا سینى تازه قلعى کرده ریخته پهن نمایند و بپزند و تناول نمایند[29]

 

قرابادین کبیر ؛ ص973

احراق ذهب بدستور مسعود بن محمود سنجرى‏

صنعت آن‏

بکیرند ذهب را و سوهان نمایند تا بکردد شبیه بخاک و لیکن چیزى قلیل از اسرب بران بپاشند پس در کفچه آهنى‏ کرده بر آن آب نمک بریزند و بجوشانند تا آب برود و ذهب و اسرب بماند پس آن را صلایه کرده استعمال نمایند[30]

 

قرابادین کبیر ؛ ص973

احراق ذهب بدستور مسعود بن محمود سنجرى‏

صنعت آن‏

بکیرند ذهب را و سوهان نمایند تا بکردد شبیه بخاک و لیکن چیزى قلیل از اسرب بران بپاشند پس در کفچه آهنى کرده بر آن آب نمک بریزند و بجوشانند تا آب برود و ذهب و اسرب بماند پس آن را صلایه کرده استعمال نمایند

صنعت آن بنسخه دیکر

بکیرند ذهب سوهان کرده مقدار یک مثقال و قدرى سرب سوهان کرده به آن مخلوط کرده در کفچه آهنى‏ کرده آب و نمک داخل کرده چندان بجوشانند که آب برود پس بکوبند تا چون خاک شود و استعمال نمایند و بعضى در اول مرتبه طلا را با قدرى سرب کداخته براده میکنند و بعد از آن با آب و نمک میجوشانند[31]

 

مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متن‏جلد1 ؛ ص50

* احراق بورق‏* که بوره باشد آنست که ظرف سفالى را بر اخگر گذارند و آن را در آن اندازند و بگردانند تا آنکه سوخته شود و یا آنکه قاشق آهنى را گرم نمایند و بوره را ریزه ریزه کرده در آن اندازند و حرکت دهند و همچنین چند مرتبه قاشق را گرم نمایند تا آنکه سوخته شود و بگردد مانند خاکستر.

* رماد زجاج‏* یعنى خاکستر آن بهتر آن است در کفچه آهنى‏ خوب گرم نمایند و در آب قلعى اندازند و آنچه از آن مکلس شده باشد جدا نمایند و باز تتمه را گرم نموده در آب قلعى اندازند و همچنین تا آنکه تمام مکلس گردد پس نیکو سحق نمایند که مانند هبا و غبار گردد شربتى از آن مقدار مثقالى با دوازده مثقال آب گرم براى تفتیت حصات قوى الفعل است.[32]

 

مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متن‏جلد1 ؛ ص51

* احراق اسرب‏* که آبار نامند آن است که بگیرند ده درم اسرب را ریزه ریزه کنند و تنگ سازند دور تابه‏[33] آهنى بر روى هم بچینند و قدرى سفیداب مسحوق و دو قبضه جو بر آن ریزند و با آهن برهم زنند تا تمام سرب سوخته گردد و اگر قدرى بماند باز جو قدرى بر آن بپاشند و بر هم زنند و همچنین تا تمام سوخته شود.

* نوع دیگر* آنست که اسرب را صفحه‏هاى نازک سازند و بر آن قدرى کبریت سوده بپاشند و سر آن را به سرپوش سفالى که در آن سوراخى باشد بپوشند و اطراف آن را به گل حکمت بگیرند و در کوره گذارند و بدمند تا تمام آن سوخته گردد پس برآورند و بسایند و بشویند و بکار برند و از دود آن در هر دو عمل محترز باشند و باید که مقدار کبریت به ازاى هر صد مثقال از پنج دانگ زیاده نباشد* نوع دیگر* آنست که اسرب صاف خالص را با قدرى گوگرد بگذارند پس در بوت آهنى کرده در کوره حدادان بگذارند و چندان بدمند که خوب خاکستر شود و شسته بکار برند.

* احراق خبث الحدید* آنست که ریم آهن را تافته تا هفت مرتبه در سرکه تطفیه نمایند.

* احراق آهن و فولاد* آنست که هر یک را که خواهند براده نموده سه شبانه روز در بول گاو بخیسانند پس برآورده بر روى سنگ به آب هلیلجات منقوع بسایند پس قرصها ساخته خشک نمایند و مجموع قرصها را در دیگ سفالى گذارند و بالاى آن سرپوش سفالى گذارند و اطراف آن را به گل حکمت محکم گیرند و تا یک هفته در میان سرگین گاو صحرایى گذارند پس برآورده تا ده مرتبه با آب نقوع اهلیلجات و در بین گاه گاه به آب صبر تازه نیز پس خشک نموده در ظرف سفالى گذارند و سر آن را محکم نمایند و تا هفت روز در میان آتش سرگین گاو صحرایى گذارند پس برآورده سحق نموده بکار برند و بعضى مردم در مرتبه آخر آهن را باز صلایه نموده یک شبانه روز در میان ماست ترش مى‏گذارند پس برآورده با قدرى نوشادر خالص سحق بلیغ نموده هفت روز دیگر در میان آتش سرگین مى‏گذارند پس برآورده نرم سوده بکار مى‏برند و علامت جودت قتل فلزات آن است که بعد سودن بالاى آب ایستد و ته‏نشنین نشود به زودى.

* قتل ذهب‏* به دستور مسعود بن محمد سنجرى آنست که بگیرند ذهب را و نرم براده نمایند که مانند غبار گردد و در کفچه آهنى‏ کرده اندکى اسرب سوده بر آن بپاشند و در آن آب نمک داخل نمایند و بجوشانند تا آب برود و ذهب بماند پس صلایه نموده شسته بکار برند.

مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متن‏جلد1 ؛ ص64

* اتخاذ اسرنج‏* که به فارسى سرنج و به هندى سیندور خوانند به انحاى بسیار است از آن جمله آن است که سفیدآب قلعى را و یا قلعى و سرب را در تابه سفالى کرده بر روى کوره آتش نى و خاشاک گذارند و قدرى نمک بر آن بپاشند و به سیخ آهنى‏ و یا کفچه آهنى‏ بر هم زنند تا سرخ گردد و هر چند آتش برافرزند بغایت رنگین مى‏گردد.[34]

 

مخزن الادویه (طبع جدید) ؛ متن‏جلد1 ؛ ص139

اسرنج‏

به ضم همزه و سکون سین و فتح راى مهملتین و سکون نون و جیم و سرنج بدون همزه نیز آمده و به هندى سیندور گویند.

ماهیت آن‏: چیزى است مصنوع از قلعى و سفیداب سوخته شبیه به شنجرف اندک سوده و کمرنگ‏تر از آن یعنى سرخ شکفته اندک مایل به زردى و صنعت آن را طرق بسیار است از آن جمله آن است که بگیرند سفیدآب قلعى یا قلعى و سرب را و در تابه سفالى کرده بر روى کوره آتش نى و خاشاک گذارند و قدرى نمک بر آن بپاشند و با کفچه آهنى‏ بر هم زنند تا سرخ گردد و هر چند آتش بیشتر دهند سرخ‏تر گردد پس در دیگى کرده بر روى کوره گذارند و آتش بر اطراف آن برافروزند تا سوخته و بغایت رنگین گردد.[35]

 

دقائق العلاج ؛ ج‏2 ؛ ص413

کحل (سرمه):

دهن را خوش‏طعم مى‏کند و مو را مى‏رویاند و بینائى را تیز مى‏نماید و آدمى را براى طول سجده یارى مى‏کند و بر نیروى نزدیکى مى‏افزاید اشک‏ریزى را خشک مى‏کند. سرمه کردن با سنگ سرمه (اثمد) بوى دهن را خوش مى‏کند مژه را محکم مى‏نماید بینائى را جلا مى‏دهد و اشک‏ریزى را آرام مى‏کند و کسى که بخوابد و با اثمد سرمه کشیده باشد و امساکى در آن نورزیده باشد تا وقتى که خوابیده است از آب سیاه در امان مى‏باشد سرمه در شب براى چشم مفید است و ایمنى از آب آوردن چشم مى‏باشد و در روز زینت است. شایسته آن است که از میلچه آهنى‏ استفاده کنند.[36]

 

قرابادین ؛ متن ؛ ص196

قرابادین، متن، ص: 196

سفوف مسمى بدواء البقر مجرب براى تفتیت و اخراج حصاة

صفت آن‏

شوره قلمى سه توله در کفچه آهنى‏ انداخته بر آتش گذارند و کبریت زرد یک توله سوده اندک اندک بر آن پاشند چون شوره آب شود در ظرف مسى قلعى دار بیندازند و حرکت داده پهن سازند خوراک سه ماشه به آب برگ ترب نیم پاؤ و جهت سوزاک با شیر بز[37]

 

 



برچسب‌ها: کفگیرآهن
[ دوشنبه 93/11/6 ] [ 7:18 عصر ] [ گروه نویسندگان ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب