سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش جنس ظروف غذا در سلامت
 

زعفران الحدید قسمت سوم

تحفة المؤمنین ؛ ج‏1 ؛ ص308

حدید:

به فارسى آهن نامند و نر و ماده مى‏باشد و نر او، فولاد و ماده او، نرم آهن است.

در دوّم، گرم و در سوم، خشک‏اند و فولاد طبیعى را شابورقان و مصنوع از نرم آهن را اسطام نامند و چون شاخ سوخته بز و حجر الرخام را بالسویة بر آهن مالیده، در آتش سرخ کنند، بسیار نرم شود و فنره‏اى، عبارت از اوست و هر گاه با رصاص یا مرقشیشا یا رهیج الفار یا زرنیخ بگدازند به مرتبه رصاص، زود گداز گردد. و به دستور، چون با نحاس بگدازند و بعد از آن با شوره، نحاس را از او بسوزانند، به غایت زود گداز گردد.

فولاد مصنوع- که متعارف و بسیار است- طریق ساخت، آن است که: آهن متعارف را در کوره مخصوصه به آتش بسیار شدید تا یک هفته بتابند و حنظل و صبر و هر چه در تلخى قوى باشد با زهرههاى حیوانات سائیده بر او ریخته، آن مقدار بتابند که در جسم او داخل شود.

گویند: چون آهن را تافته، یک بار در روغن کنجد، تطفیه کرده و بار دیگر در آب، اطفاء نمایند، جمیع اقسام آهن را مثل آهن ربا به خود جذب کند.

آب آهن تافته، به غایت مقوّى باه و قابض و جهت جراحت امعاء و اسهال مزمن و بواسیر و ورم سپرز و تقویت معده و سلس البول و درد مقعد و گزیدن سگ دیوانه و رفع زردى رخسار و هیضه، نافع و شراب آهن تافته در رفع خفقان و استسقاء و ضعف جگر و معده و باه قوى‏تر از آب تفته است و دوغ آهن تافته در رفع اسهال دموى و نزف حیض و استرخاء مقعد، قوى‏تر است و خبث الحدید و زعفران‏ الحدید- ان شاء اللّه تعالى- مذکور خواهد شد.[65]

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏1 ؛ ص456

زعفران‏ الحدید:

زنگ آهن است که او را سوهان کرده، بر روى صفحه پهن نموده، تر کنند و در جاى نمناک بگذارند تا زرد شود، بعد از آن کوبیده، اجزاء زرد شده او را بگیرند و باز به دستور، گذارند و تکرار عمل نمایند تا همه او زعفران گردد. بهترین اقسام او، خصوصاً در صناعت، آن است که براده حدید را با ربع او نوشادر سائیده، در زمین نمناک دفن کنند، تا ده روز مجموع، زعفران مى‏شود.

گرم و خشک و قابض و از جمله سموم و ضماد او جهت نقرس و بواسیر و داخس و خشونت پلک چشم و ناخنه و داء الثعلب و با سرکه جهت باد سرخ و جوششهاى حارّ، مجرب و فرزجه او جهت قطع حیض و ذرور او جهت قطع خون بن دندان و تقویت آن، نافع و خوردن یک قیراط آن مانع آبستنى است و در صناعت، جزء عظیم است.[66]

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏1 ؛ ص460

زنجار الحدید:

زعفران‏ الحدید است.[67]

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏1 ؛ ص559

صداء الحدید:

زعفران‏ الحدید است.[68]

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏2 ؛ ص63

عمل زعفران‏ الحدید:

آهن سوهان کرده را که در غایت ریزگى باید چند بار به آب نمک شسته تا سیاهى او زایل گردد، پس به آب صاف غسل داده و خشک کنند و با ربع او نوشادر، سحق بلیغ کرده و بر روى لتّه یا ظرف سفالین پهن نموده و در مکان نمناک دفن کنند تا ده دوازده یوم زرد مایل به سرخى و قابل سحق گردد.

قسم دیگر که معمول بعضى از اهل صناعت است: صد مثقال براده حدید را به دستور مذکور شسته، در قرع مطیَّن کرده، مساوى او تیزاب فاروقى اندک اندک در او ریزند و هر گاه دود از او ظاهر گردد اندکى بول بچکانند تا دود او فرو نشیند، پس انبیق را وصل کرده و به آتش بسیار نرمى تقطر نمایند و چون مجموع تیزاب مقطَّر گردد، آتش را تند کنند تا براده، مکلّس و زعفرانى رنگ گردد.[69]

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 76 / آب دیگر: ..... ص : 76

تسقیه آن شنجرف را حل کنند و در نقل مشترى به مرتبه اعلا از مجربات دانسته‏اند و از براده نحاس و براده حدید که ممزوج به یکدیگر نموده، زعفران ترتیب دهند و آن زعفران را با سرکه تقطیر کنند و چند بار در مقطَّر نموده، تکرار تقطیر کنند و نزد، اکثر مقطرِ مکررِ زعفران‏ الحدید با سرکه ناقل مشترى است.

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 77 / آب دیگر: ..... ص : 76

زاج زرد لارى را نرم سائیده با دویست درهم سرکه بسیار تند در شیشه یا در ظرف مطیَّن مزحج کرده، بر روى آتش بسیار نرمى گذارند تا سرکه رنگین شود، پس به جرّ علقه صاف نموده با پنج درهم زنجار و پنج درهم زعفران‏ الحدید و دو درهم شبّ یمانى و یک درهم شنجرف در ظرف مذکوره کرده، در آفتاب [بسیار گرم‏] بسیار بگذارند یا در خاکستر گرم یک روز گذاشته، پس به جر علقه صاف نموده و استعمال کنند.

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏2 ؛ ص77

آب دیگر:

مسمى به ماء المریخ، تسقیه آن تا ده باروده وزن آن عبد مصعد را ثابت و جاذب کند و چون زیبق غلیظ را به آن طبخ دهند عقد نماید: یک جزء زعفران‏ الحدید با دو جزء نوشادر و نیم جزء ملح قلى و نیم جزء زاج زرد، محلول‏ها را در سرکه که صاف آن را به آتش منعقد کرده باشند و مجموع را با سرکه تند به وزن مجموع سحق نموده تقطیر کنند.[70]

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 78 / تدبیر نوشادر: ..... ص : 78

جهت عمل قمرى بالسّویّة با املاح، مانند ملح القلى و ملح اندرانى تصعید کنند و در عمل شمسى با زعفران‏ الحدید وبا زنجار و آنچه او را محمِّر کند.

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏2 ؛ ص79

اما تدبیر تکلیس زیبق:

آن است که بعد از تصفیه آن در قرع مطیَّن کنند و یک وزن و نیم آن تیزاب فاروقى که در طریق سوم مذکور شد به تدریج در قرع ریزند که باعث شکست قرع نگردد و هرگاه زیبق از آن به جوش آید ودود ظاهر آید، قطرات بول تا به قدر دو سه مثقال بریزند که از جوش باز ایستد، پس انبیق بر آن استوار نموده، به خاکستر گرم چنانکه در قاعده تقطیر ماء حیات حارّه مذکور شد تقطیر نمایند و چون تیزاب تمام مقطر گردد عبد را مکلس مشاهده کنند و این امر به جهت سهولت تصعید است، پس مکلس را به اجزاى مخصوصه تصعید نمایند و تیزاب مقطَّر جهت عمل قسمى از زعفران‏ الحدید به غایت مؤثر دانسته که براده حدید را بعد از شستن به آب نمک چندین مرتبه که سیاهى او زایل گردد در فرع مطیَّن کرده، هم وزن او تیزاب مذکور را به تدریج ریخته، رفع جوش ودود آن را به قطرات بول کنند، به دستور، تقطیر تمامى تیزاب نمایند و بعد از آن به آتش تند براده مزبور زعفران مى‏شود.[71]

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 80 / عقد دیگر: ..... ص : 80

پوست انار تازه و پیه او را کوبیده، زعفران‏ الحدید را با آب معصور آن بسایند تا خوب حل شود، پس فرار مصفى را در بوته مس با آهنى کرده، از این محلول در آن ریزند، شدّ وصل بوته نموده به آتش نرم طبخ دهند یا در تنور گرم گذارند تا معقد گردد و از آبها که عقد فرار نمایند مذکور شد و چون نقره را با گوگرد مکلس کند یک جزء آن گوگرد آن را مکلس نموده و جزء فرار را عقد نماید و مجرب دانسته‏اند و چون زیبق و سمّ الفار را بالسویة با دو چندان هر دو؟ سرخ مقشّر سحق بلیغ نمایند و بعد از آن اندکى ترشى الحاق نمایند، فرار زنده گردد و با عدم انعقاد، قائم النار شود.

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏2 ؛ ص86

قاعده دیگر: شنجرف هندى را معلوم با آبهایى که از زعفران‏ الحدید و سایر اجزاء تقطیر کرده باشند به دستور تسقیه و تشویه نمایند تا مشمع گردد یکى بر صد از قناط طرح نمایند.[72]

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 86 / قاعده دیگر: ..... ص : 86

حجر اسود مغسول مجفِّف مقرض رابه قدر رطلى و زیاده از آن یک روز در تیزاب فاروقى یا در متقاطر زعفران‏ الحدید مذکور به قدر حجر و کمتر از آن که‏

 

تحفة المؤمنین ؛ ج‏2 ؛ ص90

طلا، زنگار، زعفران‏ الحدید، بالسویة سحق [بلیغ‏] نموده به آب صمغ به قدرى که توان استعمال نمود سرشته، بکار برند.[73]

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 308 / صبغ دیگر از«سیار» منقول است که آنچه قابل رفع باشد، زایل مى‏کند و آنچه علاج پذیر نباشد تا یک سال به رنگ اصل جلد مى‏دارد و از جمله اسرار است: ..... ص : 308

زهره گاو، سرگین سوخته گاوى، زعفران‏ الحدید، خبث فولاد، شیطرج فارسى، پوست بیخ کبر با تخم او پیه انار نارس، مازوى سوخته و نسوخته، از هر یک جزئى، نرم بسایند و خون عقاب و خون نسر، چند بار متوالى بخورد آن دهند و باید که در سائیدن به پیش آفتاب خشک شود. و مکرر با خونهاى مذکور بدستورِ مذکور، بسایند تا در رنگ مثل ذرور اصفر گردد و در وقت حاجت با سرکه خمیر کرده، صبح و شام بدون شستن بمالند تا سه روز، پس از آن بشویند و هر گاه تغییر رنگ زیاده از حد داده باشد به روغن بنفشه تدهین نموده به حمام روند.

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 396 / خشونت پلک ..... ص : 396

توبال‏. حصرم‏ اکتحالًا و نیز در تأکّل آن هم مفید. زعفران‏ الحدید. زیتون‏ برگش، ضماداً جهت تأکّل آن نافع. لبن النساء قطوراً جهت آن مفید. نشا ضماداً، جهت آن مفید.

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 414 / خون بن دندان ..... ص : 414

اهلیلج الاصفر دانه‏اش. جوز ربّ پوست سبزش. خزف‏. خلّ‏ مضمضةً، جهت قطع خون دندان کنده و نیز همچنین جهت سستى آن. رامک‏ سنوناً. رمّان‏ شکوفه‏اش، جهت قطع آن. زعفران‏ الحدید ذروراً، جهت قطع و نیز جهت تقویت دندان هم نافع. قصب‏ سنوناً، مفید. کرم‏ پوستش مجرّب. مرّ مضمضةً. ملح‏ مضمضةً،

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 490 / قطع کردن خون حیض ..... ص : 490

اثمد حمولًا. بیض‏ مجرّب. تنزوى ختایى‏ فرزجاً. تیواج‏ فرزجاً، مفید. جنطیانا طلاءً. خفاش‏ پیه‏اش، حمولًا. رمّان‏ پوستش، جلوساً. زعفران‏ الحدید فرزجاً. زفت یابس‏ شرباً. طفشیل‏ جهت آن نافع. طلق‏ شرباً، جهت نفث الدم رحم، بى‏عدیل.

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 513 / حمره ..... ص : 513

خشخاش‏ پوستش، ضماداً. خلّ‏ طلاءً. رصاص‏ طلاءً. زعفران‏ الحدید مجرّب. زعرور ضماداً، مفید. سلق‏ طلاءً. شعیر ضماداً. صبر طلاءً. صندل‏ طلاءً، جهت آن مفید.

 

تحفة المؤمنین / ج‏2 / 414 / خون بن دندان ..... ص : 414

اهلیلج الاصفر دانه‏اش. جوز ربّ پوست سبزش. خزف‏. خلّ‏ مضمضةً، جهت قطع خون دندان کنده و نیز همچنین جهت سستى آن. رامک‏ سنوناً. رمّان‏ شکوفه‏اش، جهت قطع آن. زعفران‏ الحدید ذروراً، جهت قطع و نیز جهت تقویت دندان هم نافع. قصب‏ سنوناً، مفید. کرم‏ پوستش مجرّب. مرّ مضمضةً. ملح‏ مضمضةً،

 

ضیاء العیون ؛ ص95

 

 



[1] شیرازى، محمد باقر بن عماد الدین، ضیاء العیون، 1جلد، دانشگاه علوم پزشکى ایران - تهران، چاپ: اول، 1387 ه.ش.

[2] نفیسى، میرزا على اکبر، فرهنگ نفیسى، 5جلد، خیام - تهران، چاپ: اول، -.

 

[4] ابن خلف تبریزى، محمد حسین، فرهنگ فارسى برهان قاطع، 1جلد، نیما - تهران، چاپ: اول، 1380 ه.ش.

[5] جمعى از نویسندگان، کتب طبى انتزاعى (عربى)، 19جلد، چاپ: اول.

[6] ( 2) وصفه الرازی فی الأسرار: ص 46 فقال:( نافخ نفسه: تنوّر یکون القسم الأسفل منه أضیق من الأعلى و له ثلاثة أرجل. یثقّب محیطه بثقوب من قسمه الأسفل. و یثقب من أسفل وسطه لینزل الرماد من هذا الثقب. یوضع الفحم فی قسمه الأسفل، ثم یوضع على الفحم الشی‏ء المراد تکلیسه ثم یوضع فوقه فحم أیضا. و یوضع التنور فی مکان تهب علیه الریاح. و أن نار هذا التنور تکون حامیة و لها القدرة على تکلیس الفلزات و تمزجها مع بعضها). و انظر مفاتیح العلوم:

ص 257.

[7] محسن عقیل، الأحجار الکریمة، 1جلد، ذوی القربى - قم، چاپ: اول، 2005 م.

[8] ( 14) جملة ساقطة فی أ.

[9] ( 15) هو الطبیب أبو زکریا یحیى بن أحمد ابن هذیل من أهل غرناطة( 753 ه/ 1352 م)، و هو شیخ أبی عبد اللّه بن الخطیب السلمانی فی الطبّ و التعالیم( انظر الإحاطة 4: 390).

[10] عربى خطابى، محمد، الأغذیة و الأدویة عند مؤلفی الغرب الإسلامى، 1جلد، دار الغرب الاسلامی - بیروت، چاپ: اول، 1990 م.

[11] ( 2)- تحفه حکیم مؤمن، ص 136.

[12] ( 1)- محیط اعظم، ج دوم ص 101، قرابادین کبیر، ص 231.

[13] نورانى، مصطفى، دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى (نورانى)، 12جلد، ارمغان یوسف - قم، چاپ: اول، 1384 ه.ش.

[14] کرمانى، محمد کریم بن ابراهیم - مترجم: عیسى ضیاء ابراهیمى، دقائق العلاج، 2جلد، چاپخانه سعادت - کرمان، چاپ: اول، 1362 ه.ش.

[16] عقیلى علوى شیرازى، سید محمد حسین بن محمد هادى، مخزن الادویه (طبع جدید)، 1جلد، دانشگاه علوم پزشکى تهران-سبز آرنگ - تهران-تهران، چاپ: دوم، 1390 ه.ش.

[19] جابر بن حیان، مجموعة مصنفات فی الخیمیاء و الإکسیر الأعظم، 1جلد، دار المکتبة بیبلیون - بیروت، چاپ: اول، 2008 م.

[20] ابو ریحان بیرونى، محمد بن احمد - مترجم: مظفرزاده، باقر، الصیدنة فی الطب (داروشناسى در پزشکى)، 1جلد، فرهنگستان زبان و ادب فارسى، گروه نشر آثار - تهران، چاپ: اول، 1383 ه.ش.

[21] ابن بیطار، عبد الله بن احمد، الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة، 4جلد، دار الکتب العلمیة - بیروت، چاپ: اول، 1412 ه.ق

[35] ( 7)- ع: در زنگ آهنین جوشیده

[37] ( 9)- ع: بمستسقى دهند

[44] نصیر الدین طوسى، محمد بن محمد، تنسوخ نامه ایلخانى، 1جلد، اطلاعات - تهران، چاپ: دوم، 1363 ه.ش.

[46] ( 5) ن: الفولاد.

[47] ( 6) نقل ابن البیطار عن الغافقى قوله: الحدید ثلاثة أصناف، شابرقان و برماهن و فولاذ فالشابرقان هو الفولاذ الطبیعى، و هو الذکر، و هو الإسطام. و الفولاذ هو المتخلّص من البرماهن( الجامع 2/ 13).

[48] ( 7) ن: الفولاد، و کذا کلما تکررت فى ن.

[56] ابن نفیس، على بن ابى حزم، الشامل فی الصناعة الطبیة، 30جلد، دانشگاه علوم پزشکى ایران - تهران، چاپ: اول، 1387 ه.ش.

[62] کاشانى، عبد الله بن على، عرائس الجواهر و نفائس الأطائب، 1جلد، المعى - تهران، چاپ: اول، 1386 ه.ش.

[63] انصارى شیرازى، على بن حسین، اختیارات بدیعى، 1جلد، شرکت دارویى پخش رازى - تهران، چاپ: اول، 1371 ه.ش.

[64] انطاکى، داود بن عمر - أحد تلامذته، تذکرة أولی الألباب - الجامع للعجب العجاب، 1جلد، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات - بیروت، چاپ: اول، -.

[65] حکیم مؤمن، سید محمد مؤمن بن محمد زمان، تحفة المؤمنین، 2جلد، نور وحى - قم، چاپ: اول، 1390 ه.ش.



برچسب‌ها: آهنزعفران الحدید
[ دوشنبه 93/11/6 ] [ 7:37 عصر ] [ گروه نویسندگان ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب